خدمات وبلاگ نویسان جوان

فال عشق

وحید ثابت پور - عشق و دوستی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق و دوستی


لینک دوستان

مرکز آموزشی نرم افزار ها به زبان پارسی
اصولی رایانه

لوگوی دوستان





تعداد بازدید

v امروز : 13 بازدید

v دیروز : 36 بازدید

v کل بازدیدها : 116091 بازدید

مطالب قبلی

پیامکهای توپ توپ
البوم عکس
داستان های کوتاه
آموزش
عکس های مهناز افشار
مصاحبه بابهترین بازیگران ایرانی
حوادث
اسفند 1387
فروردین 1388
تادوست داشتن است چراعشق؟؟ حتما ببینید
جدول لیگ برتر تا هفته هشتم
اخبار پرسپولیس در آستانه دربی
گلزنان لیگ تاهفته هشتم
شهریور 1387
دنیای عکس دختر!!!بیاتوکیف میکنی
شب اول عروسی
خودارضایی در جوانان
تجربه های نامزدی
10کلمه جدید برای جذب زنان
آموزش روابط زناشویی
زن چیست؟/
خصوصیات پسرها از14سالگی تا 28سالگی
درباره دلنوازان
شباهت دختر وپسرهای ایرونی(جالب)
دردستشویی با موبایل حرف نزن...
عکس از پارتیهای دخترانه
کدچت برای وبلاگ

87/12/3 :: 8:51 صبح

تمام زردی ام را،

درزیر خنکای پایت

فریاد می زنم.

بی که بدانی 

 

                     پایان تلخی بود..

 

 

 

 

دیروز

   عبور باد

      از پس دیوار کاهگلی

                مجوز نمی خواست

  و امروز

  دیوارهای بتونی

  گمرکهایی هستند

   که گذرنامه ی باد را

           امضاء نمی کنند...


87/11/29 :: 10:5 صبح

اصطلاحات مورد استفاده

اصطلاحات مورد استفاده :

اسامی انگشتان دست راست : در گیتار اسامی انگشتان دست راست به ترتیب از انگشت شصت دست راست p سبابه i انگشت وسطی a و دو انگشت آخر m و i میباشد که برای راحتی در حفظ کردن از اصطلاح pimax (پیمکس) استفاده می کنند.(انگشت آخر در بعضی از کتابها e معرفی شده است)


راسگوادو : راسگوادوها ضربات پشت سر هم انگشتان دست راست است که به ترتیب از انگشت آخر یعنی x بعد a سپس m و i برای به صدا درآورن آکوردها مورد استفاده قرار میگیرند.معروفترین راسگوادوها همین راسکوادو 4 ضربی است که برای تزئین و زیباتر کردن ریتم تاثیر بسزائی دارد.(یکی دیگر از راسگوادوها نوع 5 ضربی آن است که تفاوت آن با نوع 4 ضربی اضافه شدن انگشت p در آخر ضربات است)


آپوگادو : آپوگادو تکنیک خفه کردن صدای یک آکورد است بعد از به صدا در آمدن آن که هم با دست راست و هم با دست چپ امکانپذیر است.وقتی این تکنیک با دست راست آنجام میشود دست راست پایین اومده و در عرض سیم ها قرار میگیرد بطوریکه کف دست یا کناره دست صدای سیمها را قطع میکند.وقتی بخواهیم از دست چپ برای این کار استفاده کنیم انگشت کوچک دست چپ بدون فشار بیش از حد در عرض سیمها قرار گرفته و صدای سیم ها را خفه میکند.

گلپ: ضربه ای است که با انگشت انگشتری دست راست (a) به بدنه گیتار زده میشود.این تکنیک مختص سبک فلامنکو است که در زیبایی بعضی از ریتم ها موثر است.گلپ را به شکل یک مربع در زمانی که باید نواخته شود نشان می دهند.

حالا با توجه به مطالب بالا و فراگیری آنها دفعه بعد آموزش اولین و ساده ترین ریتم(4/3 والتس) را قرار میدهم .موفق باشید.ماهواره

87/11/29 :: 10:3 صبح

هزار و یکشب ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ (شادمهر عقیلی)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ Key of: Em - 4/4
:Intro (*)
(Em Am D Em C Am Bm Em)

....... Em ..... Am .... G ......................... Em ......... Am .... Em
هوای گریه دارم تو این شب بی پناه .......... دنبال تو میگردم دنبال یک تکیه گاه
Em ... D ......................................... Am ........ D ................ Am
دنبال اون دلی که تنهایی رو میشناسه ...... دستهای عاشق من لبریز التماسه
Em .... D ...... Am ...... G .................. Em ... Bm ..... Em ... Bm
هزار و یکشب من پر از صدای تو بود .......... گریه هر شب من فقط برای تو بود (?)

(*) - (?)

Bm .......... Am .... Bm ....... Em ............. C ....... D ................... Bm
سکوت شیشه ایمو صدای تو میشکنه ...... تو آسمون عشقم شعر تو پر میزنه
.................. Em ........ Am ...... Bm ......................... Em .. C ....... D
با تو دل سیاهم به رنگه آسمونه .............. تو بغض من میشکنن شعرهای عاشقونه
+ نوشته شده توسط امین در دوشنبه پانزدهم مرداد 1386 و ساعت 22:13 | < type=text/java>GetBC(11); 5 نظر

87/11/29 :: 10:3 صبح

سیاوش قمیشی


تنهایی (طلوع) ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ?/? (سیاوش قمیشی)


[*] INTRO: (Am C Gm Am Am C Dm Am ) (Dm C A# Am ) X 2

Dm ............ C ....... Am
وقتی که دلتنگ میشمو همراه تنهایی میرم
C ......... Am ..... C
داغ دلم تازه میشه زمزمه های خوندنم
Gm ... Am ....... C ................... Dm
وسوسه های موندنم با تو هم اندازه میشه
C .... Dm ..... C ... Am
قد هزار تا پنجره تنهایی آواز میخونم
............. Am .... Gm ....... Bb
دارم با کی حرف میزنم نمیدونم نمیدونم
Dm .......................... C
این روزها دنیا واسه من از خونمون کوچیکتره
Am ....... Bb .................. C
کاش میتونستم بخونم قد هزار تا پنجره
Am ..... C .................... Dm ................. C
طلوع من طلوع من وقتی غروب پر بزنه موقع رفتن منه (?) [*]
Am ............... Bb .................... C . Gm ........... Am
حالا که دلتنگی داره رفیق تنهاییم میشه کوچه ها نا رفیق شدن
Am ................... Bb ................... C ....... Gm ............ Am
حالا که میخوام شب و روز به همدیگه دروغ بگم ساعتها هم دقیق شدن
Am ...... C .................. Dm .................. C
طلوع من طلوع من وقتی غروب پر بزنه موقع رفتن منه (?)[*]


87/11/29 :: 9:52 صبح

وت یب

فراع

4/4

Cm G Fm Cm

میتشون یم یراگدای ناتخرد درس نت رب میتشذگ اهلگنج زا بشنآ هک دیآ ترطاخ

Cm G Fm Cm

درک ادج نم زا ار وت تشونرس تسد هب نیرفن درک اه هچ یناد یمن یئادج هودنا نم اب

Ab Bb Cm

هتشگ هدرزآ مبلق یناگدنز نیا زا وت یب هتشگ هدرمژپ هسوب منابل یور رب وت یب

Cm Fm Ab Bb Cm

یداش یایند یا وت یب تسا درد یایرد ملد نیگمغ یاهرتوبک نوچ تسا درس و تام مهاگن

Cm Fm Ab Bb Cm

یا تلد هچایرد رون رگ ملد ار یتسکش متارطاخ ار هب دای رآ ره اج یب نم یتسشن

 


87/11/29 :: 9:41 صبح

دانلودجدیدترین آکوردهای گیتار از بهترین خوانندگان

87/9/8 :: 6:8 عصر

بزودی در این وبلاگ آموزش گیتار وآکوردهای بهترین ترانه های پاپ موجود می باشد

87/6/8 :: 9:21 عصر

خانواده‌ سبز: در مورد زندگی‌تان‌ بگویید، این‌که‌ در چه‌ سالی‌ و در کجا به‌ دنیا آمدید و این‌ که‌چند فرزند هستید؟
    حیایی‌: در سال‌ 1349، در تهران‌ به‌دنیاآمدم‌. از سال‌ 70 کار هنری‌ را شروع‌ کردم‌، 2 تابرادر هستیم‌، همسرم‌ هم‌ نامش‌ «نیلوفرخوش‌خلق‌» است‌.
    خانواده‌ سبز: شما از برادرتان‌ بزرگ‌ترید؟
    حیایی‌: بله‌، من‌ پسر بزرگ‌ خانواده‌ سبز هستم‌.
    خانواده‌ سبز: سال‌ 83 برایتان‌ چطورگذشت‌؟
    حیایی‌: شروع‌ سال‌ 83 کمی‌ سخت‌ بود وپستی‌ و بلندی‌های‌ زیادی‌ با خود به‌ همراه‌داشت‌، به‌ هر حال‌ به‌ خیر گذشت‌.
    خانواده‌ سبز: از آخرین‌ فیلم‌های‌تان‌ راضی‌هستید؟
    حیایی‌: بله‌ صد در صد.
    خانواده‌ سبز: از کدام‌ یک‌ از فیلم‌های‌تان‌بیشتر خوشتان‌ آمده‌ است‌؟
    حیایی‌: فیلم‌ «ستاره‌ها» که‌ تصویر برداری‌ آن‌تازه‌ به‌ اتمام‌ رسیده‌ است‌، چرا که‌ تفاوت‌های‌زیادی‌ با دیگر کارهایم‌ دارد، داستان‌ این‌ فیلم‌ دررابطه‌ با پشت‌ صحنه‌ سینما است‌.
    گرچه‌ مسائل‌ حاشیه‌ای‌ سینما را هم‌ بررسی‌می‌کند و بیشتر مشکلات‌ سینما و بازیگران‌پیشکسوت‌ را مطرح‌ می‌نماید. خودم‌ در این‌ فیلم‌سه‌ نقش‌ متفاوت‌ دارم‌، در اپیزود اول‌ که‌ کوتاه‌است‌، نقش‌ مدیر مسئول‌ یک‌ نشریه‌ را دارم‌ و دراپیزود دوم‌ نقش‌ مدیر تدارکات‌ سینما را بازی‌می‌کنم‌ و در اپیزود سوم‌ مسئول‌ هنروران‌ سینماهستم‌ که‌ هر کدام‌ از این‌ نقش‌ها، داستان‌ مربوط به‌خود را دارند و خیلی‌ متفاوت‌ از یکدیگر هستند.
    خانواده‌ سبز: پس‌ سال‌ جدید را با «ستاره‌ها»آغاز کردید
    حیایی‌: بله‌، ستاره‌ها به‌ کارگردانی‌ «فریدون‌جیرانی‌» که‌ تصویر برداری‌ آن‌ پیش‌ از عید آغاز وچندی‌ پیش‌ به‌ پایان‌ رسید.
    خانواده‌ سبز: در یک‌ سال‌ اخیر از فیلم‌هایی‌ که‌بازی‌ کردید، کدام‌ یک‌ بیشتر به‌ دلتان‌ نشست‌؟
    حیایی‌: در یک‌ سال‌ اخیر در بیشتر فیلم‌هایی‌که‌بازی‌ کردم‌، آنها را دوست‌ داشتم‌، از کارآکواریوم‌ گرفته‌ که‌ خیلی‌ کار جذابی‌ بود و برای‌من‌ تجربه‌ جدیدی‌، همچنین‌ پس‌ از فیلم‌آکواریوم‌ در فیلم‌ فراری‌ ایفای‌ نقش‌ کردم‌. که‌یک‌ فیلم‌ اجتماعی‌ و در عین‌ حال‌ یک‌ طنز نیز بودو مضمون‌ خیلی‌ جذابی‌ داشت‌. در این‌ فیلم‌ باحسام‌ نواب‌صفوی‌ و الناز شاکردوست‌ بازی‌ کردم‌،در یک‌سال‌ اخیر سعی‌ کردم‌ در کارهای‌ مختلفی‌ایفای‌ نقش‌ کنم‌ و تمامی‌ نقش‌ها را تجربه‌ نمایم‌.
    در تمامی‌ فیلم‌ها با انرژی‌ زیادی‌ حاضر شدم‌ وسعی‌ کردم‌ در نقش‌هایی‌ بازی‌ کنم‌، که‌ مردم‌ آن‌را دوست‌ دارند; نقش‌هایی‌ که‌ با آن‌ به‌ راحتی‌ارتباط برقرار می‌کنم‌، همچنین‌ یکی‌ دو فیلم‌ هم‌برای‌ کودکان‌ و نوجوانان‌ بازی‌ کردم‌.
    خانواده‌ سبز: در چه‌ فیلم‌هایی‌ برای‌ کودکان‌ظاهر شدید؟
    حیایی‌: «روز تولد» و «شارلاتان‌» دو تا کارکاملا متفاوت‌ بودند، که‌ صرفا برای‌ کودکان‌ بازی‌کردم‌، به‌ نسبت‌ اینکه‌ برای‌ آنان‌ جذابیتی‌ داشته‌باشد، البته‌ فکر کنم‌ کودکان‌ بیشتر از قشرهای‌ دیگراین‌ فیلم‌ را دوست‌ دارند، گرچه‌ قشرهای‌ زیادی‌از این‌ فیلم‌ دیدن‌ به‌ عمل‌ آوردند.
    خانواده‌ سبز: و دیگر کدام‌ یک‌ از فیلم‌های‌تان‌برای‌ شما جذاب‌ بود.
    حیایی‌: «زن‌ زیادی‌» که‌ در حال‌ حاضر اکران‌می‌شود، را خیلی‌ دوست‌ دارم‌، کار خوب‌ وحرفه‌ای‌ است‌، «مهمان‌ مامان‌» را خیلی‌ دوست‌داشتم‌، مخصوصا تجربه‌ای‌ که‌ با «داریوش‌مهرجویی‌» در این‌ کار داشتم‌، وی‌ به‌ من‌ خیلی‌کمک‌ کرد، کار کردن‌ با مهرجویی‌ بسیار راحت‌است‌، وی‌ اعتبار خاصی‌ در کارگردانی‌ دارد.«کما» هم‌ کار زیبایی‌ بود، یک‌ تجربه‌ جدید که‌ به‌تجربه‌هایم‌ اضافه‌ شد.
    خانواده‌ سبز: در سال‌ اخیر بدون‌ اغراق‌پرکارترین‌ بازیگر سینما چه‌ در نقش‌های‌ طنز و چه‌در نقش‌های‌ جدی‌ بودید، شاید علتش‌ این‌ باشدکه‌ شما تجربه‌ بازی‌ در تئاتر را هم‌ دارید، به‌ نظرشما همین‌ طور است‌؟
    حیایی‌: بله‌ در دوران‌ سربازی‌ در تئاتر بازی‌می‌کردم‌، که‌ می‌شد گفت‌ تجربیات‌ خوبی‌ را به‌دست‌ آوردم‌.
    خانواده‌ سبز: در یکی‌ دو سال‌ اخیر بیشترنقش‌های‌ طنز را داشتید، درست‌ مانند «کما»، چرااین‌ همه‌ فیلم‌های‌ طنز بازی‌ می‌کنید؟
    حیایی‌: «کما» یک‌ داستان‌ جدی‌ داشت‌، امامن‌ از کارگردان‌ فیلم‌ «آرش‌ معیریان‌» موافقت‌گرفتم‌ که‌ کمی‌ طنز هم‌ چاشنی‌ آن‌ کنم‌، او هم‌موافقت‌ کرد و نتیجه‌ را هم‌ که‌ دیدید. در کما سعی‌کردم‌ از همین‌ افرادی‌ که‌ در جامعه‌ باهاشون‌برخورد دارم‌، از طرز لباس‌ پوشیدن‌شان‌ و از طرزحرف‌ زدن‌شان‌ و... الهام‌ بگیرم‌، ما که‌ کارمان‌ وشغل‌مان‌ این‌ است‌، باید این‌ الگوبرداری‌ها را ازافراد جامعه‌ کنیم‌ و در ذهن‌مان‌ داشته‌ باشیم‌، تابعدا در هر جایی‌ که‌ امکانش‌ فراهم‌ شد، اجراکنیم‌، البته‌ ناگفته‌ نماند که‌ آرش‌ هم‌ با این‌ طنزآشنایی‌ داشت‌.
    «عروس‌ خوش‌قدم‌» کاری‌ است‌ که‌ حالت‌فانتزی‌ دارد، البته‌ در این‌ فیلم‌ من‌ بعد از گریم‌ تازه‌نقشم‌ را پیدا کردم‌، حتی‌ در تمرین‌ها هم‌ نقشم‌ راپس‌ از گریم‌ پیدا می‌کردم‌، نقشی‌ که‌ با آن‌ در طنزمشهور شدم‌. البته‌ فکر کنم‌ آغاز کار طنز من‌ با«عروس‌ خوش‌ قدم‌» آغاز شد.
    خانواده‌ سبز: آیا «ستاره‌ها» هم‌ فیلمی‌طنزگونه‌ است‌.


    
حیایی‌: بله‌، آن‌ قسمتی‌ که‌ مدیر تدارکات‌هستم‌، در آن‌ نقش‌ یک‌ شمالی‌ را بازی‌ می‌کنم‌.
    خانواده‌ سبز: دو بازیگر در حال‌ حاضر هستندکه‌ تمام‌ نقش‌هایی‌ را که‌ کارگردانان‌ به‌ آنان‌می‌دهند، به‌ صورت‌ حرفه‌ای‌ بازی‌ می‌کنند، یکی‌شما و دیگری‌ پرویز پرستویی‌، هر دو نفرتان‌ کاملادر آن‌ نقش‌ به‌خوبی‌ بازی‌ می‌کنید.
    آیا شما تابه‌حال‌ به‌ همکاری‌ با پرویز پرستویی‌فکر کرده‌اید یا این‌ که‌ همکاری‌ با ایشان‌داشته‌اید؟ و به‌ طور کلی‌ نظرتان‌ را درباره‌پرستویی‌ بگویید.
    حیایی‌: در سال‌ 73 در سریال‌ «آپارتمان‌» باهم‌ آشنا شدیم‌، البته‌ پس‌ از آن‌ فرصتی‌ پیش‌ نیامدکه‌ با هم‌ بازی‌ کنیم‌; اما دوست‌ دارم‌ که‌ هر چه‌زودتر با ایشان‌ هم‌ بازی‌ شوم‌، امیدوارم‌ فرصتی‌پیش‌ بیاید تا در کنار ایشان‌ یک‌ اثر خوب‌ ارائه‌دهیم‌. احساس‌ من‌ نسبت‌ به‌ پرستویی‌ این‌ است‌ که‌انرژی‌های‌مان‌ به‌ هم‌ نزدیک‌ است‌، می‌دانم‌ که‌اگر این‌ اثر را بازی‌ کنیم‌، یک‌ کار پر سروصداخواهد شد، که‌ البته‌ باید تهیه‌ کنندگان‌ وکارگردانان‌ پیشنهادی‌ دهند، تا ما در کنار هم‌ درفیلمی‌ بازی‌ کنیم‌.
    خانواده‌ سبز: آیا خودت‌ هم‌ فیلم‌نامه‌می‌نویسی‌؟
    حیایی‌: نه‌، من‌ نمی‌نویسم‌، ولی‌ خط داستان‌ وطرح‌ فیلم‌نامه‌ را می‌توانم‌ بدهم‌.
    خانواده‌ سبز: راستی‌ حکایت‌ این‌ گروه‌هنرمندان‌ چیست‌؟
    حیایی‌: گروه‌ هنرمندان‌ هنوز تشکیل‌ نشده‌،اینها شایعاتی‌ هستند، که‌ توسط یک‌ سری‌ از افرادبه‌وجود می‌آیند، علی‌ معلم‌ در جشن‌ دنیای‌تصویر از من‌ و حسام‌ نواب‌صفوی‌ دعوت‌ کرد تاشرکت‌ کنیم‌، من‌ هم‌ گفتم‌ اگر بتوانیم‌ کاری‌ تنظیم‌کنیم‌ در خدمت‌تان‌ هستیم‌، این‌ شد که‌ چند روزقبل‌ از جشن‌ آهنگ‌ تنظیم‌ کردیم‌ و آن‌ را اجرانمودیم‌. نشریات‌ نوشتند که‌ ما کنسرت‌ برگزارکردیم‌، این‌ حرف‌ها چیه‌؟(می‌خندد)
    خانواده‌ سبز: چند وقت‌ است‌ که‌ موسیقی‌ کارمی‌کنید؟
    حیایی‌: 8 یا 9 سال‌ است‌ که‌ گیتار کار می‌کنم‌ وهم‌ می‌خوانم‌، البته‌ به‌ صورت‌ حرفه‌ای‌ حدود 3یا 4 سال‌ است‌ که‌ این‌ کار را دنبال‌ می‌کنم‌ و قبل‌ ازآن‌ تحت‌ آموزش‌ بودم‌.
    خانواده‌ سبز: قصد ندارید، کاری‌ را روانه‌ بازارکنید؟
    حیایی‌: خیر، تنها در فیلم‌ «بوی‌ بهشت‌» نقش‌یک‌ خواننده‌ را بازی‌ می‌کردم‌ که‌ آن‌ هم‌ بالاجبارخواندم‌، بیشتر دوست‌ دارم‌ بنوازم‌.
    خانواده‌ سبز: نظرتان‌ در مورد بازی‌ درسریال‌های‌ تلویزیونی‌ چیست‌؟
    حیایی‌: مدتی‌ است‌ که‌ در تلویزیون‌ بازی‌نمی‌کنم‌، راستش‌ در تلویزیون‌ کم‌ پیش‌ می‌آید که‌سریال‌های‌ تاریخی‌ مانند امام‌ علی‌، سربداران‌ وهزار دستان‌ برای‌ من‌ نقشی‌ پیش‌ بیاید. معمولاسریال‌های‌ تلویزیونی‌ در حال‌ حاضر ساده‌ هستندو به‌ آن‌ شکل‌ باید و شاید حرفه‌ای‌ مجموعه‌ای‌ساخته‌ نمی‌شود، احساسم‌ این‌ است‌ که‌ درتلویزیون‌ انرژی‌ام‌ از دست‌ می‌رود.
    خانواده‌ سبز: اگر بازی‌ در یک‌ سریال‌ تاریخی‌به‌ شما پیشنهاد شود، موافقت‌ می‌کنید؟
    حیایی‌: اگر عوامل‌ حرفه‌ای‌ و فیلم‌نامه‌ هم‌قوی‌ باشد، صددرصد موافقت‌ می‌کنم‌.
    خانواده‌ سبز: از چه‌ زمانی‌ رو به‌ هنرپیشگی‌آوردید و در این‌ زمینه‌ فعالیت‌ خود را آغازکردید؟
    حیایی‌: تئاتر را از دوران‌ کودکی‌ دوست‌داشتم‌ و در دوران‌ تحصیل‌ هم‌ آن‌ را ادامه‌می‌دادم‌. در تمامی‌ برنامه‌ها و مراسم‌، برنامه‌های‌مختلفی‌ اجرا می‌کردم‌، که‌ البته‌ شکوفایی‌ کارم‌ درزمان‌ خدمت‌ بود، زمانی‌ که‌ در عقیدتی‌ سیاسی‌نیروی‌ هوایی‌ خدمت‌ می‌کردم‌ و آن‌ جا یک‌ تیم‌تئاتر تشکیل‌ داده‌ بودیم‌، یادش‌ بخیر. در نهایت‌کاری‌ را با «ثریا قاسمی‌» انجام‌ دادم‌، که‌ در کنارآنها بودن‌ باعث‌ شد، حرفه‌ای‌تر عمل‌ کنم‌; ایشان‌مرا کشف‌ کردند و به‌ اصغر هاشمی‌ معرفی‌ و به‌شکل‌ حرفه‌ای‌ وارد این‌ حرفه‌ شدم‌.
    خانواده‌ سبز: کمی‌ از کارهای‌ تلویزیونی‌ تان‌برایمان‌ بگویید؟
    حیایی‌: در تلویزیون‌ در سریال‌های‌ مهرخوبان‌، همسایه‌ها، روزگار جوانی‌ بازی‌ کردم‌، امادر حال‌ حاضر برایم‌ دیگر فرصتی‌ برای‌ بازی‌ درتلویزیون‌ نمانده‌ است‌.
    خانواده‌ سبز: در مسیر هنر به‌ کجا می‌خواهی‌بروی‌، تا همین‌ حد راضی‌ نیستی‌ و دوست‌ داری‌پیشرفت‌ کنی‌.
    حیایی‌: هنر مانند کشتی‌ است‌، که‌ سوار شدیم‌ وهمچنان‌ در اقیانوس‌ بیکلان‌ در حال‌ رفتن‌ هستیم‌،بهتر بگویم‌، روی‌ کشتی‌ هنر نشستیم‌ و می‌رویم‌.خانواده‌ سبز: بجز کار در سینما کار دیگری‌ هم‌انجام‌ می‌دهید؟
    حیایی‌: بله‌، موسیقی‌.
    خانواده‌ سبز: کار آزاد انجام‌ نمی‌دهید.
    حیایی‌: نه‌، ابدا...
    خانواده‌ سبز: چه‌ پیامی‌ برای‌ خوانندگان‌ مادارید؟
    حیایی‌: برایشان‌ در هر موقعیتی‌ که‌ هستند،آرزوی‌ موفقیت‌ می‌کنم‌.
    خانواده‌ سبز: و نظرتان‌ درباره‌ خانواده‌ سبزچیست‌؟
    حیایی‌: مجله‌ بسیار خوب‌ و متنوعی‌ است‌ و بارعلمی‌ زیادی‌ دارد. مادرم‌ از خوانندگان‌ همیشگی‌خانواده‌ سبز است‌ و سال‌هاست‌ که‌ این‌ نشریه‌ راتهیه‌ می‌کند، گاهی‌ اوقات‌ هم‌ من‌ برایش‌ مجله‌ راتهیه‌ می‌کنم‌.
    خانواده‌ سبز: و انتقاد شما نسبت‌ به‌ مجله‌.
    حیایی‌: عکس‌های‌ روی‌ جلد زیاد حرفه‌ای‌نیست‌، البته‌ از نگاه‌ عکاسی‌ می‌گویم‌; کمی‌کلیشه‌ای‌ شده‌، گرچه‌ گاهی‌ اوقات‌ هم‌ خوب‌است‌.
    خانواده‌ سبز: خوانندگان‌ مجله‌ و ما دوست‌داریم‌ که‌ کار بعدی‌ شما چیست‌؟
    حیایی‌: معلوم‌ نیست‌.
    خانواده‌ سبز: با تشکر از این‌ که‌ وقت‌ خود را دراختیار ما گذاشتید، می‌دانستیم‌ که‌ شما اهل‌ گفتگونیستید و این‌ برای‌ ما و خوانندگان‌مان‌ باعث‌افتخار بود، که‌ با شما گفتگویی‌ هرچند کوتاه‌ داشته‌باشیم‌.
    حیایی‌: من‌ هم‌ از شما سپاسگزارم‌.


87/6/8 :: 9:14 عصر

مصاحبه با هدیه تهرانی

    می‌دانم‌ که‌ اصلا اهل‌ مصاحبه‌ نیست‌، شاید دو سال‌ یکبار با یک‌ مجله‌ تخصصی‌ سینمایی‌ مصاحبه‌ کند، آن‌ 
هم‌از آن‌ مصاحبه‌های‌ تخصصی‌ و پرنکته‌. دست‌ کم‌ ماهی‌ دوبار با او صحبت‌ می‌کنم‌ اما چون‌ اولین‌بار است‌ که‌با او تماس‌ گرفتم‌ گفت‌: «اهل‌ مصاحبه‌ نیست‌» دیگر برای‌ مصاحبه‌ و چاپ‌ گفتگو از او وارد صحبت‌ نمی‌شوم‌.بسیار مهربان‌ و فروتن‌ است‌ و اگر در زمان‌ تماس‌هایم‌ خبر تازه‌ای‌ باشد به‌ طور کامل‌ در اختیارم‌ می‌گذارد.تلفنش‌ هیچگاه‌ روی‌ منشی‌ نیست‌، هر لحظه‌ که‌ بخواهی‌ می‌توانی‌ شماره‌اش‌ را بگیری‌ و سوالاتت‌ رابپرسی‌، برعکس‌ خیلی‌ها که‌ «غوره‌ نشده‌ مویز می‌شوند» اصلا اهل‌ کلاس‌ گذاشتن‌ نیست‌، اما جاذبه‌های‌خاص‌ خودش‌ را دارد با منطقی‌ که‌ در خیلی‌ها پیدا نمی‌شود. چند روزی‌ بود که‌ قصد داشتم‌ با او تماس‌بگیرم‌ و یک‌بار دیگر با آنکه‌ امیدی‌ نمی‌رفت‌ که‌ بپذیرد او را دعوت‌ به‌ یک‌ گفتگوی‌ متفاوت‌ بکنم‌.
    ششم‌ خرداد ماه‌ با او تماس‌ گرفتم‌، چندبار پیغام‌ این‌ بود که‌ مشترک‌ مورد نظر در دسترس‌ نیست‌. به‌ یاد این‌سوپراستار برتر زن‌ سینمای‌ ایران‌ پس‌ از انقلاب‌ افتادم‌ که‌ چگونه‌ با فیلم‌ «سلطان‌» مسعود کیمیایی‌، چهره‌شد و پس‌ از آن‌ در هر فیلمی‌ بازی‌ کرد، فروش‌ آن‌ فیلم‌هااز قبل‌ تضمین‌ شده‌ بود. او در تمام‌ وادی‌های‌هنر مورد احترام‌ همگان‌ قرار گرفته‌ است‌، او انسانی‌ خیر است‌ که‌ تا می‌تواند به‌ مردم‌ کمک‌ می‌کند و ازغرور بیزار است‌، اما چه‌ افسوس‌ که‌ جامعه‌ ما طوری‌ است‌ که‌ تا کسی‌ به‌ درجه‌ای‌ از شهرت‌ می‌رسد انواع‌ واقسام‌ شایعات‌ پشت‌ سر اوست‌. اما هدیه‌ تهرانی‌ با یک‌ سیاست‌ خاص‌ با تمام‌ آنها مقابله‌ کرد، و چه‌ خوب‌ هم‌مقابله‌ کرد. گر چه‌ می‌دانم‌ قلبش‌ از این‌ حرف‌ و حدیثها به‌ درد آمده‌ است‌ و در همین‌ حال‌ بودم‌ که‌ صدای‌تلفن‌ به‌ صدا درآمد و از آن‌ طرف‌ گوشی‌ شنیدم‌، بله‌... بله‌...
   
   
    _سلام‌ خانم‌ تهرانی‌، حالتان‌ خوب‌ است‌؟ چه‌ خبر؟
    تهرانی‌: سلام‌، ممنونم‌، شما خوب‌ هستید، خسته‌ نباشید
    _متشکرم‌، هم‌ برای‌ رفع‌ دلتنگی‌ بود که‌ تماس‌ گرفتم‌ هم‌ برای‌ یک‌ خواهش‌، اول‌ از همه‌ بفرمایید چه‌خبر؟ کار جدیدی‌ ندارید؟
    تهرانی‌: نخیر، هنوز زندگی‌ می‌کنیم‌.
    _امیدوارم‌ همیشه‌ با خوشی‌ زندگی‌ کنید. راستی‌ چند تا از نشریه‌ها خبر زده‌ بودند که‌ شما قرار است‌ درفیلم‌ جدید مهران‌ مدیری‌ بازی‌ کنید درست‌ نوشته‌اند؟
    تهرانی‌: نخیر، اصلا چنین‌ خبری‌ صحت‌ ندارد، مثل‌ همیشه‌.
    _با آنکه‌ می‌دانم‌ نظرتان‌ راجع‌ به‌ مصاحبه‌ مثبت‌ نیست‌، اما بعد از کلی‌ کلنجار رفتن‌ با خودم‌ جسارتامی‌خواهم‌ دعوتم‌ را برای‌ گفتگو با خانواده‌ سبز که‌ پرتیراژترین‌ نشریه‌ ایرانی‌ در دنیاست‌، بپذیرید.
    تهرانی‌: شما که‌ می‌دانید من‌ مصاحبه‌ نمی‌کنم‌
    
_اجازه‌ بدهید من‌ یک‌ توضیحاتی‌ بدهم‌، ببینید شما پرطرفدارترین‌ هنرپیشه‌ زن‌ در ایران‌ هستید و بسیارمحبوب‌، خیلی‌ها دوست‌ دارند درباره‌ شما بیشتر بدانند، اینکه‌ هدیه‌ تهرانی‌ که‌ برای‌ دیدن‌ فیلمهایش‌می‌روند، چه‌طور آدمی‌ است‌؟ با نظراتش‌ آشنا شوند، من‌ کلی‌ سوال‌ دارم‌ که‌ شاید بعضی‌ها واقعا جواب‌داشته‌ باشند.
    تهرانی‌: (می‌خندد و می‌گوید) من‌ سوالهایی‌ که‌ جوابش‌ به‌ درد مردم‌ و به‌ قول‌ شما طرفدارانم‌ می‌خورد راپاسخ‌ داده‌ام‌ فکر نمی‌کنم‌ حرف‌ نگفته‌ای‌ برای‌ چاپ‌ در نشریات‌ داشته‌ باشم‌.
    _ببینید درست‌ است‌ که‌ دانستن‌ یا ندانستن‌خیلی‌ از چیزها درباره‌ شما و انسانهایی‌ باموقعیتهای‌ مشابه‌ شما، شاید به‌ درد کسی‌ نخورد وفرقی‌ نکند ولی‌ خیلی‌ها واقعا دوست‌ دارندبدانند در پس‌ افکار شما چه‌ می‌گذرد؟ اینکه‌ شمادر موقعیتهای‌ مختلف‌ احساسی‌ مثلا وقتی‌ غمگین‌یا شاد هستید چه‌ می‌کنید و روحیاتتان‌ چطوری‌است‌؟
    تهرانی‌: آخر چه‌ فرقی‌ می‌کند، این‌ چه‌ مشکلی‌را می‌تواند حل‌ کند؟ من‌ کلا آدمی‌ هستم‌ که‌رغبت‌ به‌ مصاحبه‌ ندارم‌. واقعا به‌ نظر شما درزندگی‌ مردم‌ فرقی‌ ایجاد می‌کند که‌ من‌ چگونه‌زندگی‌ می‌کنم‌ و چه‌ چیزهایی‌ را دوست‌ دارم‌؟
    _چه‌ بگویم‌، ولی‌ خیلی‌ها هستند که‌ از شماالگو می‌گیرند، فکر نمی‌کنید اگر این‌ الگو گرفتن‌همراه‌ با شناخت‌ کافی‌ باشد بهتر است‌؟ با دانستن‌این‌ مسائل‌ و چاپ‌ در مجله‌ای‌ که‌ بدون‌ اغراق‌بیشترین‌ تعداد مخاطب‌ را دارد خیلی‌ها به‌ تصوردرستی‌ می‌رسند شاید طرفدارانتان‌ بیشتر شوند وشاید بعضی‌ها با شناخت‌ کامل‌ دیگر از شما الگونگیرند، از این‌ دو حال‌ که‌ خارج‌ نیست‌؟
    تهرانی‌: ببینید، این‌ به‌ نظرم‌ جالب‌ نیست‌ که‌کسی‌ از من‌ الگو بردارد، چرا که‌ هر کسی‌ جای‌خودش‌ زندگی‌ می‌کند و هر شخصی‌ تحت‌ یک‌سری‌ شرایط خاص‌ خودش‌ زندگی‌ می‌کند وروحیات‌ خاص‌ و فردی‌ خودش‌ را دارد. و در یک‌محیط متعلق‌ به‌ خودش‌ رشد کرده‌، آدمها که‌ نبایدخودشان‌ را شبیه‌ به‌ هم‌ کنند. بالاخره‌ آدم‌ یک‌نوع‌ موزیکی‌ را دوست‌ دارد، یک‌ رنگی‌ را دوست‌دارد، یک‌ وقتهایی‌ غمگین‌ است‌ یک‌ مواقعی‌ شاداست‌، تفریحات‌ مورد علاقه‌ خودش‌ را می‌کند وراه‌ زندگی‌اش‌ را بسته‌ به‌ شرایط و اهداف‌ خاص‌خودش‌ ترسیم‌ می‌کند. اصلا این‌ درست‌ نیست‌ که‌من‌ چون‌ فلان‌ رنگ‌ را دوست‌ دارم‌ فلان‌طرفدارم‌ بیاید و علاقه‌ خودش‌ را به‌ رنگ‌ دیگری‌رها کند و طبق‌ عقاید من‌ پیش‌ برود. هر کسی‌ بایدشخصیت‌ مستقل‌ خودش‌ را داشته‌ باشد و در جای‌خودش‌ زندگی‌ کند. مگر فلان‌ طرفدار عزیز من‌،در محیط حالا خوب‌ یا بد زندگی‌ من‌، روزگارمی‌گذراند که‌ بخواهد مثل‌ من‌ زندگی‌ کند؟
    محیطی‌ که‌ من‌ در آن‌ رشد کرده‌ام‌ و دیدگاه‌من‌ نسبت‌ به‌ زندگی‌ با محیط و دیدگاه‌ و شرایط همه‌ آدمها یکی‌ نیست‌ ،منظورم‌ این‌ نیست‌ که‌ برتراست‌، یعنی‌ اینکه‌ هر کسی‌ باید جای‌ خودش‌زندگی‌ کند.
    از طرفی‌ اگر مردم‌ ما واقعا آدمهای‌ الگوپذیری‌هستند ما آن‌ قدر مردان‌ بزرگ‌ در تاریخ‌سرزمینمان‌ داریم‌ که‌ می‌توانند الگوهای‌ کاملی‌باشند. سرزمین‌ ما سرزمین‌ مردان‌ بزرگ‌خداست‌. من‌ دارم‌ در این‌ حرفه‌ فعالیت‌ می‌کنم‌ وآدمی‌ هستم‌ مثل‌ بقیه‌ آدمها با یک‌ سری‌ علایق‌ وافکار خاص‌ خودم‌. چون‌ من‌ به‌ یک‌ کاری‌ و یک‌نوع‌ موزیکی‌ با روحیات‌ خودم‌ علاقه‌ دارم‌دیگران‌ که‌ نباید مثل‌ من‌ باشند، اصلا نباید این‌الگوپذیری‌ غلط و افراطی‌ را ایجاد کنید و کاش‌من‌ عقیده‌ام‌ چیز دیگری‌ بود که‌ می‌توانستم‌خواسته‌تان‌ را برآوده‌ کنم‌.
    _درست‌ می‌گویید، اما با این‌ همه‌، دانستن‌خصوصیات‌ شما مورد علاقه‌ مردم‌ است‌، همان‌مردمی‌ که‌ از بچه‌ کوچک‌ گرفته‌ تا انسان‌سالخورده‌ به‌ دیدن‌ فیلمهایتان‌ می‌روند. خودش‌یک‌ جوری‌ کنجکاوی‌ است‌، خودتان‌ وقتی‌نوجوان‌ بودید و هنوز بازیگر نشده‌ بودید طرفدارهیچ‌ هنرمندی‌ نبودید؟ دوست‌ نداشتید درموردش‌ بیشتر بدانید؟
    تهرانی‌: چرا طرفداراش‌ بودم‌ ولی‌ این‌ دلیل‌نمی‌شد که‌ بخواهم‌ از زیر و بم‌ زندگی‌ کسی‌ آگاه‌شوم‌، چون‌ بالاخره‌ هر کس‌ به‌ یک‌ نوعی‌ زندگی‌می‌کند، دیگر غیر از این‌ است‌؟
    _گفته‌ شما متین‌، ولی‌ مگر چه‌ ایرادی‌ دارد که‌مردم‌ بیشتر درباره‌ شما بدانند؟
    تهرانی‌: ایرادی‌ ندارد ولی‌ خب‌ خیلی‌ ازآدمها مثل‌ من‌ دوست‌ ندارند در مورد مسائل‌ وزندگی‌ شخصی‌ خود حرفی‌ بزنند، مگر می‌شودکسی‌ را به‌ زور مجبور به‌ کاری‌ کرد؟
    _نه‌، خدای‌ نکرده‌ قصدم‌ جسارت‌ نبود، اما...
    
تهرانی‌: اما وقتی‌ تفاوتی‌ در هیچ‌ بعدی‌ اززندگی‌ دیگران‌ بوجود نمی‌آورد چه‌ نیازی‌ به‌گفتنش‌ هست‌؟ من‌ تا به‌ حال‌ چند مصاحبه‌ بیشترنداشتم‌ که‌ درباره‌ آن‌ چیزهایی‌ که‌ باید می‌گفتم‌،گفتم‌. قطعا به‌ قول‌ شما طرفدارانم‌ همه‌خوانده‌اند، پس‌ از آن‌ طرف‌ هم‌ نیازی‌ به‌ تکرارکردنشان‌ نیست‌.
    _اما خب‌، بچه‌ای‌ حدودا ده‌ ساله‌ که‌نمی‌داند پلان‌ و سکانس‌ و دکوپاژ و زاویه‌ دوربین‌چیست‌، ولی‌ طرفدار شماست‌ ودلش‌ می‌خواهددرباره‌ شما بداند و حرفهای‌ شما را بخواند، باخواندن‌ آن‌ مصاحبه‌های‌ تخصصی‌ که‌ چیزی‌بارش‌ نمی‌شود و این‌ مقوله‌ آدمهای‌ بزرگتر وخیلی‌ از جوانان‌ را هم‌ دربرمی‌گیرد همین‌هاهستند که‌ به‌ سینما می‌روند و از فیلمهای‌ شماحمایت‌ می‌کنند.
    تهرانی‌: من‌ از همه‌ این‌ آدمها سپاسگزارم‌، ولی‌معتقدم‌ آدم‌ باید حرفی‌ برای‌ گفتن‌ داشته‌ باشد که‌به‌ یک‌ دردی‌ بخورد، آیا اگر آن‌ بچه‌ ده‌ ساله‌بداند که‌ من‌ چطوری‌ زندگی‌ می‌کنم‌ و به‌ چه‌چیزهایی‌ علاقه‌ دارم‌، روند خاصی‌ را درزندگی‌اش‌ پیش‌ می‌گیرد؟ نه‌، تغییری‌ ایجادنمی‌شود. من‌ دارم‌ در سینما فعالیت‌ می‌کنم‌ ومعتقدم‌ باید درباره‌ سینما حرف‌ بزنم‌، که‌ می‌زنم‌پس‌ باید مردم‌ متقاعد شوند و قطعا می‌پذیرند که‌گفتن‌ این‌گونه‌ حرفها تاثیری‌ در زندگیشان‌ ندارد.اما اگر از آن‌ طرف‌ شما می‌خواهید بگویید به‌عنوان‌ یک‌ خبرنگار توانستید با هدیه‌ تهرانی‌مصاحبه‌ کنید قضیه‌اش‌ جداست‌
    اینکه‌ شما برخلاف‌ میل‌ یک‌ نفر او را وادار به‌گفتگو کنید و برخلاف‌ عقیده‌اش‌ مجبورش‌ کنید که‌مصاحبه‌ کند، دلیل‌ برتوانایی‌ شما نمی‌شود، من‌مطمئنم‌ شما خیلی‌ هم‌ خبرنگار فعال‌ و خوبی‌هستید ولی‌ وقتی‌ من‌ دوست‌ ندارم‌ جزئیات‌زندگیم‌ را برای‌ همه‌ باز کنم‌ و شما اصرار کنید و بعدمن‌ را مجبور کنید، نشان‌ از قدرت‌ شما نیست‌، البته‌این‌ نظر من‌ هدیه‌ تهرانی‌ است‌ و خیلی‌ها هستندکه‌ واقعا دوست‌ ندارند راجع‌ به‌ خیلی‌ چیزهاحرف‌ بزنند. من‌ به‌ حرفه‌ام‌ و مردمی‌ که‌ مرا موردلطفشان‌ قرار می‌دهند علاقه‌ دارم‌ و عشق‌می‌ورزم‌ ولی‌ نباید که‌ آزار ببینم‌. باور کنید من‌اینطوری‌ راحت‌ ترم‌ و می‌دانم‌ که‌ شما هم‌ فقطلطف‌ دارید.
    _بحث‌ جالبی‌ بود اگر موافق‌ باشید صحبتهای‌شما را در مجله‌ منتشر کنیم‌ تا طرفدارنتان‌ نظرتان‌را درباره‌ مصاحبه‌ بدانند و فکر نکنند ما بی‌توجهی‌می‌کنیم‌.
    تهرانی‌: ایرادی‌ ندارد، به‌ هر صورت‌ برای‌ شماآرزوی‌ موفقیت‌ و سلامتی‌ دارم‌ و شاید به‌ زودی‌حرفهایی‌ نگفته‌ و از در رابطه‌ با جنبه‌های‌ دیگری‌ باخانواده‌ سبز در میان‌ بگذارم‌.
    _لطف‌ می‌کنید، راستی‌ چرا با نشریاتی‌ که‌درباره‌ شما اخبار کذب‌ و مصاحبه‌های‌ خیالی‌منتشر می‌کنند برخورد نمی‌کنید؟
    تهرانی‌: نیازی‌ نمی‌بینم‌، بالاخره‌ مردم‌می‌فهمند و دلیلی‌ ندارد که‌ وقتم‌ را صرف‌ مسائل‌بی‌ارزشی‌ که‌ ارزشی‌ ندارد بکنم‌. بالاخره‌ تاکی‌می‌توانند دروغ‌ بنویسند و شایعه‌پراکنی‌ کنند؟
    من‌ کار خودم‌ را می‌کنم‌ و وقتی‌ فیلهایم‌ اکران‌می‌شود و مردم‌ می‌روند و می‌بینید. بالاخره‌دست‌ همه‌ رو می‌شود.
    _به‌ هر صورت‌ از اینکه‌ این‌ فرصت‌ را دراختیار ما گذاشتید و ما را از نظرتان‌ مطلع‌ کردیدممنونیم‌. برایتان‌ آرزوی‌ خوشبختی‌، موفقیت‌ وسلامتی‌ توام‌ داریم‌.
    تهرانی‌: من‌ هم‌ همین‌طور.


87/6/8 :: 9:2 عصر

بیوگرافی نیکی کریمی



 

نامش نیکی است، نام خانوادگی‌اش کریمی… کمتر بازیگری در بین زنان را می‌شناسید که سال‌های متمادی، به مانند او سالی چند فیلم بازی کرده و همیشه در حیطه هنر

این‌چنین بدرخشد، از کودکی علاقه وافری به هنر داشته تا جایی که هرگاه «رمان» می‌خواند، خود را به جای شخصیت‌های داستان می‌گذاشت، آن هم در نقش‌های اصلی…

شاید یکی از دلایلی که این چنین روان بازی می‌کند، همان تمرینات تک نفره‌اش در دوران کودکی بود. «نیکی» سینمای ایران از کودکی دوست داشت، فقط بیاموزد،


بیاموزد و بیاموزد… و به همین خاطر زمانی که در 19 سالگی به سال 1369، در فیلم «عروس» بهروز افخمی بازی کرد، برایش تا حدی عادی بود که در این سن و سال کم،

به او لقب اولین سوپراستار زن سینمای ایران پس از انقلاب را داده‌اند، چرا که در دنیای کودکی‌اش و در کودک درون خود چنین روزی را پیش‌بینی می‌‌کرد و دقیقا هم،

اوضاع به همین شکل رقم خورد، او سوپراستار زن سینمای ایران شد، خیلی‌ها پیش از او بودند و خیلی‌ها هم پس از او آمدند، اما «نیکی کریمی»، همیشه طی این سال‌ها،

نامش بر سر زبان‌ها بود، سال‌ها آموختن و علاقه‌اش به هنر تنها در بازیگری خلاصه نشد، بلکه یک «مترجم» حرفه‌ای هم است، کتاب‌هایش در بازار کتاب دیده می‌‌شود،

که شاهکار او خاطرات مارلون براندو با نام «آوازهایی که مادرم به من یاد داد» و «به نزدیکی» می‌باشد، اما این تنها هنر او نیست، چند سالی است که در مقام کارگردان و

نویسنده هم فعالیت می‌کند و همچنین در سال‌های اخیر یک پای همیشه ثابت جشنواره‌های خارجی به عنوان داور است که افتخاری برای سینمای ایران می‌باشد. او یک

انسان بااراده است و سعی می‌کند کارهایش را به نحو احسن انجام دهد. بانوی سینمای ایران گاهی اوقات هم نقاشی می‌کشد و با بوم و رنگ روغن هم آشنااست، می‌گوید:

فعالیت در بخش‌های مختلف هنری، باعث می‌شود بتوانم هر روز یاد بگیرم و بتوانم مفید واقع شوم. گفتگوی هنری این شماره اختصاص دارد به بانوی سینمای ایران، نیکی

کریمی که نزدیک به 20 سال است از او به عنوان ستاره سینما یاد می‌‌کنند.گفتگویی که مصادف شد با ماه تولد او، آبان ماه و یک تولد پاییزی دیگر…

از سال گذشته با تلفن همراه نیکی کریمی تماس می‌گرفتیم، تا قرار یک گفتگوی اختصاصی را با وی بگذاریم و همچنین تصاویری اختصاصی از او بگیریم، اما هر بار به زمان دیگری موکول شد، تا این‌که سرانجام «نیکی کریمی»، راضی شد مقابل دوربین خانواده‌سبز قرار بگیرد، مکان این ملاقات محله بهار جنوبی تهران، روبه‌روی «خانه سینما» بود نیکی کریمی با رویی گشاده از ما استقبال کرد، با این‌که گرفتاری‌های زیادی داشت و به عنوان داور در جشن خانه سینما شرکت داشت، اما از آنجا که انسانی بسیار مبادی آداب و به زمان و قول و قرار بسیار پایبند است، چند لحظه‌ای از سالن خانه‌سینما، خارج شد و در کوچه‌ای باریک، مقابل دیواری قدیمی که مختص بافت قدیمی تهران است، روبه‌روی دوربین ایستاد. او انسان بسیار رک، راحت و البته جدی است، اگر کاری راکه دوست نداشته باشد، انجام نمی‌دهد و اگر هم تصمیم به انجام کاری بگیرد آن را انجام می‌دهد. هنرپیشه فیلم‌های عروس، پری، سارا، دوزن، نسل سوخته، دیوانه‌ای از قفس پرید و… خاطرات زیادی را در ذهن علاقه‌مندان به سینما نشانده است، او را می‌شناسید؟با او به گفتگو نشستیم…

کودکی و نوجوانی


اصلیت خانواده‌اش ، بر می‌گردد به شهرستان تفرش در استان مرکزی ، پدرومادرش مثل همه والدین ایرانی به فرزندانشان عشق می‌ورزد، نام پدر همایون و مادر توران است، ثمره ازدواج این دو، سه فرزند می‌‌باشد، دو دختر و یک پسر… در یک روز پاییزی برابر با نوزدهم آبان‌ماه سال 1350 (دهم نوامبر 1971) نیکی کریمی در تهران دیده به جهان گشود… می گوید: فرزند بزرگ خانواده‌ام و پس از من، سه سال بعد خواهری در خانواده کریمی متولد شد که نامش را نازنین گذاشتند، که حالا برای خودش یک خانم وکیل است و پس از او پسری در خانواده‌مان به دنیا آمد که نامش خشایار است، او در رشته روان‌شناسی تحصیل می‌کند.
نیکی کریمی از دوران گذشته می‌گوید: مدرسه‌های رازی در دبستان، جهان کودک در مقطع راهنمایی و همچنین دبیرستان هدف، مکان‌های تحصیلی من بود… پس از اخذ دیپلم تجربی، به آمریکا رفتم و یک سال در آنجا، طراحی لباس خواندم، اما عشق به ایران باعث بازگشت من شد، آن زمان تصمیم من قطعی بود، می‌خواستم بازیگر شوم…
کریمی از آن دوران یاد می‌‌کند: «راستش را بخواهید در دوران بچگی، زیاد درسخوان نبودم. البته تجدید هم می‌آوردم، یادم می‌آید یک‌بار در کلاس اول دبیرستان در درس عربی، نمره بدی آوردم، در ریاضی هم تجدید آوردم، اما شیمی و زبان انگلیسی‌ام، بسیار خوب بود، به خصوص زبان که به هم‌کلاسی‌هایم،درس یاد می‌‌دادم. اما هیچ‌گاه در کلاسی مردود نشدم. ولی هر سال یک تجدید را در دبیرستان می‌آوردم. حال و حوصله کلاس‌های جغرافی و ریاضی را اصلا نداشتم، بیشتر اوقات هم به بهانه بیماری سر این کلاس‌ها حاضر نمی‌شدم، یاد آن روزها بخیر.»
هر بچه‌ای در این سنین آرزو دارد که بزرگ شد، شغلی آبرومند برای خودش انتخاب کند، آقا پسرها معمولا می‌گویند می‌خواهیم، خلبان، مهندس، دکتر و دختر خانم‌ها هم می‌‌گویند می‌خواهیم پرستار، خانم دکتر، دندانپزشک و… شویم.
اما نیکی کریمی؛ «بیشتر به نویسندگی فکر می‌کردم، کریمی مثل خیلی دیگر از بچه‌ها در این کره خاکی، در دوران کودکی‌اش علاقه وافری به کارتون داشت «تن‌تن، سندباد و علی‌بابا، خانواده دکتر ارنست و… کارتون‌های مورد علاقه‌ام بود. ضمن اینکه از کودکی علاقه شدیدی به ترجمه داشتم.»

تشویق‌های پدر


تمام فرزندان، زمانی که بزرگ می‌شوند، مشوقی دارند و این مشوق‌ها از اعضای خانواده هستند و البته گاهی اوقات هم معلم‌ها، اما مشوق نیکی کریمی چه کسی بود؟ «مادر اوایل مخالف بازیگر شدن من بود، اما پدر از من حمایت می‌کرد و سرانجام مادر هم موافقت خود را با بازیگری اعلام کرد.»
کریمی خاطرات دیگری را به یاد می‌آورد «در دوران دبیرستان، یک تئاتر مدرسه‌ای داشتیم که در خود مدرسه بارها آن را اجرا کردیم و مورد استقبال قرار گرفت، یادم می‌‌آید آن زمان تئاتری اجرا می‌کردیم که نامش «فروغ» بود، این تئاتر آن چنان مورد استقبال قرار گرفت که به دبیرستان‌های مختلف می‌رفتیم و آن را به نمایش می‌گذاشتیم.» اما چه شد که او به بازیگری رو آورد؟
«علاقه به بازیگری از کودکی در وجود من بود، کتاب‌های زیادی می‌خواندم که بیشترشان رمان بود، خودم را جای شخصیت اصلی داستان می‌گذاشتم و از همان زمان بود که علاقه به بازیگری در وجود من رشد کرد و من هم سعی کردم آن را پرورش دهم و این‌گونه شد که به بازیگری رو آوردم.»

ورزش


نیکی کریمی در دوران دبیرستان، تنها به بازیگری علاقه نداشت، او به ورزش هم می‌پرداخت. «فوتبال را دوست دارم، طرفدار تیم خاصی نیستم، اما تیم ملی را خیلی دوست دارم و سعی می‌کنم که بازی‌های تیم ملی را ببینم، دوست دارم، ایران، همیشه برنده شود، در سطح باشگاهی باید بگویم، سایپا را به خاطر علی دایی دوست دارم. او شخصیت جالبی دارد و فعل خواستن را به درستی صرف کرده است، دایی مربی بسیار باشعوری است و تجربیات زیادی از سال‌ها بازی در تیم ملی و آلمان به همراه دارد.»
نیکی کریمی به تنیس و شنا هم علاقه زیادی دارد و هنوز هم به این دو ورزش می‌پردازد.
«تنیس را به صورت اختصاصی بازی می‌کنم و به پیشرفت‌های قابل توجهی هم رسیده‌ام، در رشته کرال سینه شنا هم در 15 سالگی در آموزشگاه‌های تهران اول شدم، هنوز آن کاپ قهرمانی را دارم.» کریمی هم مثل هر ایرانی دیگر، گل خداداد عزیزی به استرالیا با پاس علی دایی را هیچ‌گاه از یاد نمی‌برد.

درست آموختن
نیکی کریمی در فیلم‌های زیادی ایفای نقش کرده است، اولین فیلم او بازی در «وسوسه» بود و سپس «عروس»، همان فیلمی که او و ابوالفضل پورعرب را به اوج شهرت در سینمای پس از انقلاب رساند. او در بین فیلم‌هایش بازی در سارا را خیلی دوست دارد، می‌گوید: «فکر کنم بهترین فیلم داریوش مهرجویی هم بود، البته باید به پری هم اشاره کنم.»
کریمی بازیگری را با دل و جان دوست دارد. «به نظر من هر بازیگری باید از خود شناخت داشته باشد، چرا که هر بازیگری می‌تواند نقشی را به خودش نزدیک و سپس به همان اندازه آن را از خود دور کند که این امر بسیار پیچیده است. بازیگر می‌تواند، یک موجود جدید را پرورش دهد و آن را به وجود بیاورد. این قانون بازیگری است و اگر کسی چنین حسی نداشته باشد، نمی‌تواند به موفقیتی برسد.»
نیکی کریمی می‌گوید: «من بازیگری را با علاقه‌ای که به ادبیات و هنر سینما دارم، به طور آگاهانه انتخاب کردم، فکر نمی‌کنم، من چیزی را طی مدت بازیگری‌ام از دست داده باشم، در هر فیلمی که بازی و یا کارگردانی می‌کنم، به دنبال آموختن هستم، هر نقشی برای من تجربه جدیدی دارد، هر نقشی برای من لذت جدیدی دارد.انسان‌هایی به موفقیت می‌رسند که سعی می‌کنند درست بیاموزند و از توانایی‌های خود نهایت استفاده را ببرند.»
اما نیکی سینمای ایران، اعتقادهای جالب دیگری هم در زمینه بازیگری دارد «من در انتخاب نقش‌هایم همیشه از خود وسواس به خرج می‌دهم، اما چند فیلمی هستند که انتخاب برای بازی در آنها اشتباه بود، اعتراف می‌کنم به خاطر پول در آنها بازی کردم. گرچه باید بگویم طی سال‌ها بازیگری،برای من نقش و کارگردان مهم‌تر از پول بوده است.»

اعتماد به زنان ایرانی
باید به زنان ایرانی اعتماد کرد، آنها باید خودشان باشند و برای خود تصمیم بگیرند. آنها باید خودشان را نشان دهند تا دیگران به آنها اعتماد کنند، پدر و مادر من همیشه به من اجازه دادند که خودم برای کارهایم تصمیم بگیرم، می‌دانید چرا؟ به این خاطر که اگر آنها به من اعتماد نداشتند، مرا آزاد نمی‌گذاشتند تا برای آینده‌ام تصمیم بگیرم. از زمانی که وارد جامعه شدم، هیچ وقت تفکرم این نبود که والدینم باید هوای مرا داشته باشند، اعتقاد من این بود که باید روی پای خودم بایستم… همیشه به دنبال جستجو بودم، دلم می‌خواست، خودم پول در بیاورم و هنر بهترین راه بود. یادم می‌آید، زمانی که در عروس بازی کردم، برای یک سال به آمریکا رفتم، آنجا تصمیم گرفتم که بازیگری را کنار بگذارم و به رشته تحصیلی‌ام طراحی لباس بیشتر فکر کنم. پس از عروس، پیشنهادهای زیادی به من شد، پیشنهادهای سینمایی که در زمان خودش از لحاظ مادی عالی بود، اما من نپذیرفتم، می‌دانید چرا؟ چون ابتدا برایم یادگیری مهم بود، نه پول در آوردن و این رویه را ادامه دادم.
همان زمان اعتقاد داشتم تصمیمی بگیرم که بعدها پشیمان نشوم و به آن افتخار کنم. دلم نمی‌خواست تنها یک بازیگر باشم و از آن‌جا ‌که دورنمای نگاهم فراتر از یک بازیگر بود، باید هزینه آن را می‌پرداختم، باید می‌خواندم، باید فیلم می‌دیدم و روی خودم بیشتر کار می‌کردم، از این بابت که بیشتر یاد بگیرم و این یادگیری‌ها را در زندگی هنری به کار برم.

ستاره ماندگار
خیلی از اصحاب سینما چنین باوری دارند، «نیکی کریمی جزو معدود بازیگرانی است که توانسته بیش از یک دهه، یک ستاره ماندگار در سینمای ایران بماند و در این عرصه در زمینه‌های مختلف هنری فعالیت مستمر داشته باشد» اما نیکی کریمی چه اعتقادی دارد؟ «به نظر من هیچ آدمی نباید تنها روی یک کار متمرکز بماند، هر آدمی باید شخصیت درونی خودش را کشف کند، به نظر من، انسان‌ها، رنگ‌های مختلفی دارند که باید روی هر کدام از این رنگ‌ها کار کنند.»

فیلمسازی
او در سال‌های اخیر سه فیلم ساخت، «داشتن یا نداشتن»، که یک فیلم کوتاه بود و دو فیلم بلند به نام‌های «یک شب» و «چند روز بعد»… تمامی فیلم‌های این فیلمساز جوان، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، او در آینده می‌خواهد فیلمسازی را به شکل جدی‌تری ادامه دهد.«باید از جایی آغاز می‌شد، زمانی که بازیگری را آغاز کردم، چیزی نمی‌دانستم، اما رفته رفته شروع به یاد گرفتن کردم، در زمینه کارگردانی هم، اوضاع به همین شکل است، باید رفته‌رفته یاد بگیری، تمام سعی‌ام را کرده‌ام که توانم را به طور تمام و کمال ارائه دهم. تا جایی که در توان دارم، تلاش کنم، برای هر چه بهتر شدن… من در فیلم‌هایی که ساختم روی فیلمنامه‌ها، خیلی کار کردم، برای مثال در فیلم «داشتن یا نداشتن» که موضوع آن ارتباط داشت با زوجی که بچه‌دار نمی‌شدند، به خاطر نوشتن فیلمنامه، خیلی مصاحبه و تحقیق کردم، به خصوص با آنهایی که به خاطر بچه‌دار نشدن از یکدیگر جدا شدند، تحقیق کردم و در پایان به نظرم فیلم خوبی از آب در آمد، در داستان «یک شب» هم سعی کردم واقعیت‌ها را مقابل دوربین ببرم. در داستان «یک شب»، موضوع عشق در بیشتر فیلم دیده می‌‌شود، نقش دکتر در این فیلم به خود من بسیار نزدیک بود، به خصوص از لحاظ کلامی…» بحث به عشق کشیده شد، عشق از نظر نیکی کریمی چیست؟ «یعنی انسان‌ها از عشق‌های زمینی جدا شوند و به عشق واقعی که خداوند است، نزدیک‌تر شوند، ما باید ابتدا عاشق خودمان باشیم، عاشق استعدادهایمان، ما باید وجود خداوند را در خودمان پیدا کنیم و عشق واقعی یعنی همین…»
نیکی کریمی از زندگی‌اش راضی است؟ «خدا را شکر، به هر چه می‌خواستم رسیدم، او تلاش‌های مرا بی‌جواب نگذاشت و از خدا سپاسگزارم.»

جشنواره‌های خارجی


نیکی کریمی از معدود بازیگران زنی است که به عنوان داور در جشنواره‌های خارجی شرکت می‌کند و همچنین فیلم‌هایش را هم در جشنواره‌های خارجی به نمایش گذاشته است. ضمن این‌که جوایزی به عنوان بهترین بازیگر زن از جشنواره‌های سن‌سباستین، سه قاره نانت، قاهره مصر و «تائورمینا»ی ایتالیا را از آن خود کرد و این جوایز برایش افتخار است، گرچه در جشنواره‌های فجر، او تنها توانست یک‌بار سیمرغ بلورین را از آن خود کند. او شش بار کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین در جشنواره‌های فجر شد، می‌گوید: «از این موضوع ناراحت نیستم، معمولا در مراسم پایانی شرکت نمی‌کردم، چون می‌دانستم جایزه به من نمی‌رسد، به این خاطر که در آن سال‌ها، بازی من با سلیقه‌های داوری متفاوت بود. جایزه نگرفتنم موضوع خاصی نبود و برنده نشدنم را جدی نمی‌گیرم و به آن فکر نمی‌کنم. به روزهای آینده فکر می‌کنم، به کارگردانی که باید روز به روز بهتر شود، به کتاب جدیدم فکر می‌کنم که ترجمه اشعار ژاپنی است، به نوشته‌هایم برای ساخت فیلم‌های جدید فکر می‌کنم، به پیشنهادهای جدید در عرصه بازیگری فکر می‌کنم. اینها مشغولیات ذهنی من است. باید سعی کنم روز به روز بهتر شوم، هرچقدر هم که بیاموزی باز هم کم است، هر چقدر که بدانی ، باز هم انگار که نمی‌دانی، هر که فکر کند می‌داند در واقع نمی‌داند… باید سعی و تلاش کرد و آموزش دید.»

به نظر من سینما آموختنی‌های فراوانی دارد، شخصا به یادگیری در عرصه‌های مختلف علاقه‌مند هستم و همیشه عطش یادگیری دارم.
تلفن همراهش را همیشه پاسخ می‌دهد، برخلاف خیلی از بازیگران که یا روی پیامگیر است و یا خاموش می‌کنند.
به وقت و زمان اهمیت زیادی می‌دهد، اصولا فرد با برنامه‌ای در زندگی است. از بدقولی همیشه فاصله می‌گیرد.
مطالب پس از صفحه‌بندی به‌منزل نیکی کریمی فرستاده شده، تا او به مطالعه آن بپردازد و نظرات خود را اعمال کند.
فیلم جدید نیکی کریمی به نام «چند روز بعد» روانه بخش مسابقه آسیایی جشنواره توکیو شد. این جشنواره از 28 مهر تا 6 آبان به طول می‌انجامد. گرچه آخرین فیلم او در جشنواره‌های موزه هنرهای زیبای آتلانتا، جشنواره هنگ‌کنگ و شیکاگو به نمایش در آمد. چند روز بعد براساس طرحی از خود نیکی کریمی و به قلم شادمهر راستین است. این فیلم داستان زنی به نام شهرزاد با بازی خودش را به تصویر می‌کشد که باید یک تصمیم مهم در زندگی‌اش بگیرد. در چنین زمانی او می‌خواهد زندگی در تهران را تجربه کند… از دیگر بازیگران این فیلم باید به نیلوفر خوش‌خلق همسر امین حیایی در نقش غزاله، احسان امانی در نقش تابش، بهزاد دورانی در نقش حجتی، علیرضا انوش‌فر در نقش رضا و حسام نورانی در نقش محمود اشاره داشت.
آخرین فیلمی که نیکی کریمی مقابل دوربین آن رفته، نامش سپیده‌دم می‌باشد که به احتمال زیاد نام آن تغییر خواهد کرد. کارگردانی این فیلم برعهده شهرام شاه‌حسینی است.
نیکی کریمی دو فیلم در نوبت اکران دارد؛ جعبه موسیقی و سه زن.
معیارهایم برای انتخاب نقش، تاثیرگذاری آن بر روی بیننده است، نقشی که برای تماشاچی باورکردنی باشد. ضمن این‌که خودم به آن نقش اعتقاد داشته باشیم.
بازی در فیلم عروس را خیلی دوست داشتم. دوست دارم دوباره آن نقش را بازی کنم.

می‌گویند در بچگی، بسیار گوشه‌گیر بود، حتی اگر مهمانی خانوادگی هم می‌رفت، خودش را با کتاب‌هایش سرگرم می‌کرد.
اعتقاد دارد که هنرمندان باید از زندگی شخصی‌شان مراقبت کنند و هر انسانی که مشهور می‌شود باید حواسش جمع باشد و به این رفتار نباید گفت: غرور… غرور با بی‌ادبی تفاوت دارد. او به همه انسان‌ها احترام می‌گذارد و محال است که به کسی بی‌احترامی کند.
برای انتقاد، ارزش قائل است، به این شرط که چه کسی از او انتقاد ‌کند. اما اگر انسانی سواد انتقاد نداشته باشد، به آن توجه نمی‌کند.
در دنیای هنر، از بازی آل‌پاچینو و مریل استریب خوشش می‌آید و در دنیای کارگردانی، به کارهای استیون اسپیلبرگ و مارتین اسکورسیزی علاقه وافری دارد.
از ناعدالتی‌ها، دلش می‌گیرد و از انسان‌هایی هم که حق افراد را می‌‌خورند، خوشش نمی‌آید.
اعتقادش این است: همه هنرها، وابسته به هم هستند، هنرمند باید به همه علاقه‌هایش در زمینه‌های مختلف بپردازد و پیش برود.
کسی که کار هنری می‌کند، هیچ‌گاه زندگی عادی ندارد.می‌گوید: به همین خاطر هیچ چیزی کهنه و تکراری نمی‌شود، زمانی که در پشت دوربین و جلوی آن هستیم، در حال یاد گرفتن هستیم و هیچ‌گاه دچار کسالت و بیهودگی نمی‌‌شویم.
کریمی همیشه سعی می‌کند مسئولیت‌هایش را به درستی انجام دهد، انسان باوفا و با اراده‌ای است، گرچه خیلی‌ها می‌گویند او بسیار زود عصبانی می‌شود، اما نمی‌شود از مهربانی او به سادگی گذشت. باید اشاره داشت که نیکی کریمی یک انسان کاملا جدی است.

بــازی‌هــای او

وسوسه (جمشیدحیدری، 1368) عروس (بهروز افخمی،1369)، رد پای گرگ (مسعود کیمیایی، 71-1370)، سارا (داریوش مهرجویی، 1371)، پری (داریوش مهرجویی، 1373)، بوی پیراهن یوسف (ابراهیم حاتمی‌کیا، 1374)، سایه به سایه (علی ژکان، 1374)، برج مینو (ابراهیم حاتمی‌کیا، 1374)، روانی (داریوش فرهنگ، 1376)، جهان پهلوان تختی (بهروز افخمی، 1376)، بازیگر (محمدعلی سجادی، 1377)، دو زن (تهمینه میلانی، 1377)، سیب سرخ حوا (سعید اسدی‌، 78-1377)، دختران انتظار (رحمان رضایی،1378)، نسل سوخته (رسول ملاقلی‌پور، 1378)، هزاران زن مثل من (رضا کریمی،1379)، نیمه پنهان (تهمینه میلانی، 1379)،دیوانه‌ای از قفس پرید (احمدرضا معتمدی، 81-1380)، بر باد رفته (صدرا عبداللهی، 1381)، واکنش پنجم (تهمینه میلانی، 1381)، باج خور (فرزاد موتمن،1382)، نوک برج (کیومرث پوراحمد، 1384)، پرونده هاوانا (علیرضا رئیسیان، 1384)، ستاره‌ها ( فریدون جیرانی، 1384)، شام عروسی (ابراهیم وحید‌زاده، 1385)


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS v
 Atom v

درباره خودم

عشق و دوستی
مدیر وبلاگ : وحید ثابت پور[147]
نویسندگان وبلاگ :
نویدمحمدی[46]

باعرض سلام خدمت شما کاربر عزیزبنده وحیدثابت پوروبه همراه دوست عزیزم نویدمحمدی برای بوجودآوردن فضایی دل نشین وادبی وسخنان تاثیرگذاری از بزرگان علم روانشناسی تصمیم به راه اندازی این وبلاگ گرفتیم وامیدواریم مطالبمون باعث آزرده خاطری کسی نشه شما هم میتونید بانظرات خودتون ما رو در این امرهمراهی کنید. تلفن:09394928137

لوگوى وبلاگ

عشق و دوستی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس