خدمات وبلاگ نویسان جوان

فال عشق

وحید ثابت پور - عشق و دوستی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق و دوستی


لینک دوستان

مرکز آموزشی نرم افزار ها به زبان پارسی
اصولی رایانه

لوگوی دوستان





تعداد بازدید

v امروز : 11 بازدید

v دیروز : 41 بازدید

v کل بازدیدها : 115863 بازدید

مطالب قبلی

پیامکهای توپ توپ
البوم عکس
داستان های کوتاه
آموزش
عکس های مهناز افشار
مصاحبه بابهترین بازیگران ایرانی
حوادث
اسفند 1387
فروردین 1388
تادوست داشتن است چراعشق؟؟ حتما ببینید
جدول لیگ برتر تا هفته هشتم
اخبار پرسپولیس در آستانه دربی
گلزنان لیگ تاهفته هشتم
شهریور 1387
دنیای عکس دختر!!!بیاتوکیف میکنی
شب اول عروسی
خودارضایی در جوانان
تجربه های نامزدی
10کلمه جدید برای جذب زنان
آموزش روابط زناشویی
زن چیست؟/
خصوصیات پسرها از14سالگی تا 28سالگی
درباره دلنوازان
شباهت دختر وپسرهای ایرونی(جالب)
دردستشویی با موبایل حرف نزن...
عکس از پارتیهای دخترانه
کدچت برای وبلاگ

88/7/6 :: 6:1 عصر

تادوست داشتن است چراعشق!!!!!

88/7/6 :: 5:51 عصر

سلام قشنگ روزگار/باز اومدم به دیدنت/سری به ما نمیزنی/دلتنگ بودم ببینمت/نگی یه وقت عاشق ما/بازم هوایی شده ها/نیومده سر قرار/شروع بی وفایی ها/هر روز میام به پیش تو/تا که بگم دوست دارم/با اینکه تکراری شده/جز این که حرفی ندارم/قشنگ روزگار من/راستی از اونجا چه خبر/اینجا که بد تا میکنن/با عاشق های دربه در/فدای ناز خنده هات/الهی که دلم فدات/خیلی دلم تنگه برات/بهم میگن دیوونه ای/چیکار به عشقمون دارن/از جون ماها چی میخوان/ما که همو میخواییم دیگه/چرا جدایی رو می خوان؟/مامان واسم نذر میکنه/میگه شفا تو میگیرم/نمی دونه شفا تویی/تو که به عشقت اسیرم/قشنگ روزگار من/خیلی دلم تنگه برات/دل تو هم تنگه یا نه؟/فدای مهربونی هات/گل قشنگ و ناز من/نماز من نیاز من/عاشق تو خسته شده/اسیرو پر بسته شده/چرا سراغم نمیای/غریبم اینجا عشق من/شاید که من رو نمیخوای/هر روزکه به پیشت میام/گلهای مریم میارم/همون هایی که دوست داری/با اینکه من دوست ندارم/گلهای تلخ مریمو/چون که به یادم میاره/طالع نحس و تلخمو/قشنگ روزگار من/چرا واسه تولدم/رفته بودی گل بخری/من گلا رو دوس ندارم/ چون تو فقط گل منی/رفتی واسه تولدم/گل بیاری اما چرا/چرا ماشین سرنوشت/قسمت رو اینجوری نوشت/لبخند هنوز رو لبته/چرا میخندی گل من/به گریه هام میخندیدی؟/گل های مریم یه طرف/گل منم تو بغلم/قشنگ روزگار من/گل واسه تو چی بیارم؟/پرپر کنم خودم رو من؟/بدجوری میخوامت گلم/حسابی اما خسته ام/طاقت دوری ندارم/بزار که پیشت بخوابم/شاید تو خواب بیای پیشم/تو رو تو خوابم ببینم/تو رو تو آغوش بگیرم/سامانم قشنگ روزگارم


88/1/27 :: 10:27 صبح

چه زیباست نوشتن وقتی میدانی او میخواند..

چه زیباست سرودن وقتی میدانی او میشنود..

و چه زیباست جنون وقتی میدانی او میبیند !

88/1/27 :: 10:23 صبح

نامه مادر غضنفر:غضنفر جان سلام! ما اینجا حالمام خوب است. امیدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. این نامه را من میگویم و جعفر خان کفاش براید مینویسد. بهش گفتم که این غضنفر ما تا کلاس سوم بیشتر نرفته و نمیتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنویس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند.
وقتی تو رفتی ما هم از آن خانه اسباب کشی کردیم. پدرت توی صفحه حوادت خوانده بود که بیشتر اتفاقا توی 10 کیلومتری خانه ما اتفاق میافته. ما هم 10 کیلومتر اینورتر اسباب کشی کردیم. اینجوری دیگر لازم نیست که پدرت هر روز بیخودی پول روزنامه بدهد. آدرس جدید هم نداریم. خواستی نامه بفرستی به همان آدرس قبلی بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلی را آورده و اینجا نصب کرده که دوستان و فامیل اگه خواستن بیان اینجا به همون آدرس قبلی بیان.
آب و هوای اینجا خیلی خوب نیست. همین هفته پیش دو بار بارون اومد. اولیش 4 روز طول کشید ،‌دومیش 3 روز . ولی این هفته دومیش بیشتر از اولیش طول کشید
غضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجیه که خواسته بودی را مجبور شدم جدا جدا برایت پست کنم. آن دکمه فلزی ها پاکت را سنگین میکرد. ولی نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توی کارتن مقوایی برایت فرستادم.
پدرت هم که کارش را عوض کرده. میگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زیر دستش هستن. از کارش راضیه الحمدالله. هر روز صبح میره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهای اونجا رو کوتاه میکنه و شب میاد خونه.
ببخشید معطل شدی. جعفر جان کفاش رفته بود دستشویی حالا برگشت.
دیروز خواهرت فاطی را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مایو یه تیکه بپوشن. این دختره هم که فقط یه مایو بیشتر نداره،‌اون هم دوتیکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جایی قد نمیده. خودت تصمیم بگیر که کدوم تیکه رو نپوشی.
اون یکی خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نمیدونم بچه اش دختره یا پسره . فهمیدم بهت خبر میدم که بدونی بالاخره به سلامتی عمو شدی یا دایی.
راستی حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصیت کرده بود که بدنش را به آب دریا بندازن. حسن آقا هم طفلکی وقتی داشت زیر دریا برای مرحوم پدرش قبرمیکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده.
همین دیگه .. خبر جدیدی نیست.
قربانت .. مادرت.
راستی:‌غضنفر جان خواستم برات یه خرده پول پست کنم، ‌ولی وقتی یادم افتاد که دیگه خیلی دیر شده بود و این نامه را برایت پست کرده بودم.


88/1/27 :: 10:21 صبح

خصوصیات پسرهااز14سالگی تا28 سالگی
سن 14 سالگی: تازه توی این سن ، هرّ رو از برّ تشخیص میدن! (اول بدبختی!)

سن 15 سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن! ... از قیافه ء خودشون بدشون میاد!

سن16سالگی: توی این سن اصولا“ راه نمیرن ، تکنو می زنن! ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن! ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن!

سن17سالگی: یه کمی مثلا آدم می شن! ... فقط شعرهاشون رو بلند بلند می خونن! (یادش به خیر ، اون روزا که تکنو نبود ، راک ن رول می خوندن!)

سن 18 سالگی: هر کی رو می بینن ، تا پس فردا عاشقش می شن! ... آخ آخ! آهنگهای داریوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه!

سن19سالگی: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن! ... تیز میشن ، ابی گوش میدن!

سن20سالگی: از همه شون رو دست می خورن! ... ستار گوش میدن که نفهمن چی شده!

سن21سالگی: زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن! (مثلا عاقل میشن!)

سن22سالگی: نه! می فهمن که زندگی همش عشــــقه! ... دنبال یه آدم حسابی می گردن!

سن 23 سالگی: یکی رو پیدا می کنن! اما مرموز می شن! (دیدشون عوض میشه!)

سن 24 سالگی: نه! اون با یه نفر دیگه هم دوسته! اصلا“ لیاقت عشق منو نداشت!

سن25سالگی: عشق سیخی چند؟!! ... طرف باید باباش پولدار باشه! حالا خوشگل هم باشه بد نیست!

سن26سالگی: این یکی دیگه همونیه که همه ء عمر می خواستم! ... افتخار میدین غلامتون بشم؟!

سن27سالگی: آخیـــــــــــش!

سن28سالگی: کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم!!!


88/1/27 :: 10:18 صبح

خصوصیات خانما از 14سالگی تا28سالگی:


 

سن14سالگی: تا پارسال هر کی بهشون می گفت: چطوری؟ می گفتن: خوبم مرسی! حالا میگن: مرسی خوبم!

سن 15 سالگی: هر کی بهشون بگه سلام ، میگن: علیک سلام! ... نقاشیشون بهتر میشه (بتونه کاری و رنگ آمیزی و ...!)

سن 16سالگی: یعنی یه عاشق واقعین! ... فردا صبح هم می خوان خودکشی کنن! ... شوخی هم ندارن!

سن 17 سالگی: نشستن و اشک می ریزن! ... بهشون بی وفایی شده! ... (کوران حوادث!)

سن18سالگی: دیگه اصلا عشق بی عشق! ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن!

سن 19 سالگی: از بی توجهی یه نفر رنج می برن! ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست!

سن 20
سالگی: نه ، نه! ... اون منو نمی خواست! ... آخرش منو یه کور و کچلی می گیره! می دونم!

سن21سالگی: فقط ??-?? سالگی قصد ازدواج دارن! فقط!

سن 22 سالگی: خوش تیپ باشه! پولدار باشه! تحصیلکرده باشه! قد بلند باشه! خوش لباس باشه! ... (آخ که چی نباشه!)

سن 23 سالگی: همه ء خواستگارا رو رد می کنن!

سن24سالگی: زیاد مهم نیست که چه ریختیه یا چقدر پول داره! فقط شجاع باشه! ما رو به اون چیزایی که نرسیدیم برسونه!

سن 25 سالگی: اااااااه! پس چرا دیگه هیچکی نمیاد؟! ... هر کی می خواد باشه ، باشه!

سن26سالگی: یه نفر میاد! ... همین خوبه! ... بــــــــــله!

سن 27 سالگی: آخیـــــــــــش!

سن 28 سالگی: کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی!!!


88/1/27 :: 10:13 صبح

زن چیست ؟زن مثل ویروس می‌مونه،

وقتی وارد زندگیت بشه،

جیبت رو اسکن می‌کنه،

لبخند رو دیلیت می‌کنه،

مخت رو ادیت می‌کنه،

برنامه‌هات رو دانلود می‌کنه،

آخرش هم پدرتو در میاره و هنگ می‌کنی

حالا ببینم غیر از اینه...

 

88/1/26 :: 10:9 صبح

   گرامربلوچی                                           

B b     ب

برف 

  barp

b?sk    

بازو

b?p 

بخار

b?g

باغ

br?t   

برادر

b?z         

 زیاد

bagg      

رمه شتر

    

 

??  چ

درخت خرما

  ma??  

?amm   

چشم

?am         

‌حیله

??r                 

چهار

??p     

  رقص

p??  

باز

???r

نوعی ادویه

 


88/1/26 :: 10:9 صبح

Dd      د

دست

  dast

d?r

هیزم،چوب

dant?n

دندان

d?n  9  

غلات

darag  

دره 

rand

طایفه، ‌رد

d?nag

دانه

alegd?r
 

نوعی ادویه

 







سنگ

  seng

del

دل

me???  

مژه

pet?rk 

ناپدری        

pet 3

پدر

zekk

نوعی مشک

dekk   

تپه             


88/1/26 :: 10:7 صبح

سبز  sabz در  a فتحه، صدای 

اسب 

  aps

dap

دهان

pad

بعد، پشت

baz

غلیظ

har

الاغ، خر

ta

تو

tanek 2

رقیق

 

 

 

 

 

 

? ?      آ  ا

آب

  ?p

?

او

n? 

خرما

p?d

پا

z?

دشنام

?

آتش

p?g

عمامه

 


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS v
 Atom v

درباره خودم

عشق و دوستی
مدیر وبلاگ : وحید ثابت پور[147]
نویسندگان وبلاگ :
نویدمحمدی[46]

باعرض سلام خدمت شما کاربر عزیزبنده وحیدثابت پوروبه همراه دوست عزیزم نویدمحمدی برای بوجودآوردن فضایی دل نشین وادبی وسخنان تاثیرگذاری از بزرگان علم روانشناسی تصمیم به راه اندازی این وبلاگ گرفتیم وامیدواریم مطالبمون باعث آزرده خاطری کسی نشه شما هم میتونید بانظرات خودتون ما رو در این امرهمراهی کنید. تلفن:09394928137

لوگوى وبلاگ

عشق و دوستی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس