عشق و دوستی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مرکز آموزشی نرم افزار ها به زبان پارسی
v امروز : 20 بازدید v دیروز : 19 بازدید v کل بازدیدها : 118132 بازدید
پیامکهای توپ توپ البوم عکس داستان های کوتاه آموزش عکس های مهناز افشار مصاحبه بابهترین بازیگران ایرانی حوادث اسفند 1387 فروردین 1388 تادوست داشتن است چراعشق؟؟ حتما ببینید جدول لیگ برتر تا هفته هشتم اخبار پرسپولیس در آستانه دربی گلزنان لیگ تاهفته هشتم شهریور 1387 دنیای عکس دختر!!!بیاتوکیف میکنی شب اول عروسی خودارضایی در جوانان تجربه های نامزدی 10کلمه جدید برای جذب زنان آموزش روابط زناشویی زن چیست؟/ خصوصیات پسرها از14سالگی تا 28سالگی درباره دلنوازان شباهت دختر وپسرهای ایرونی(جالب) دردستشویی با موبایل حرف نزن... عکس از پارتیهای دخترانه کدچت برای وبلاگ
|
3. تا یه ماشین دیدید که توش دو تا دختر هستند سریع نرید کنارش و بخواید شماره بدید به دو دلیل: الف:این روش قدیمی شده
ب:ممکنه تصادف کنید چون در اون حالت ماشین های دیگه ای هم هستند که همزمان با شما اون ماشین رو دیدن و چون اونها هم به روش قدیمی عمل میکنن پس سریع میخوان خودشونو برسونن بهش و اولین کسی باشن که شماره میدن و از اونجایی که تجربه نشون داده وقتی یه پسر یه دختر میبینه دیگه مخش از کار میفته پس اگر شما هم در اون زمان با ماشینتون اونجا باشید پس احتمال تصادف زیاده!
بنابراین و با توجه به دو مورد فوق نتیجه میگیریم که وقتی یه ماشین با دو تا دختر دیدید باید سریعاً از محل دور شید و فاصله رو زیاد کنید نویسنده : نویدمحمدی
2. وقتی که توی یه ماشین تنها دو تا دختر بودند مطمئن باشید یکیشون پشت فرمونه چون اگر نباشه خوب ماشین راه نمیفته دیگه iq ! خوب دخترا راننده های خوبی نیستند و موقع رانندگی 80 درصد حواسشون به رانندگیه که یه وقت اشتباه نکنن.( الان میگید پس 20 درصد بقیه کجاست؟ باید عرض کنم که معمولاً دخترا فقط از 80 درصد حواسشون استفاده میکنن و به عبارت دیگه همه حواسشون رو هم که جمع کنن میشه 80 درصد و اون 20 درصد باقی مونده رو هم خدا بشون نداده تا بعداً راحت گول بخورن و عاشق شن و این طوری نسل بشر منقرض نشه! وگر نه خدا وکیلی اگه یه دختر 100 درصد حواسش جمع باشه اونوقت کی میاد زن من و تو و باباتو عموت ... شه؟!؟!؟! نویسنده : نویدمحمدی
برای mind زنی یه دختر باید به چه نکاتی توجه کرد:
1. هر جا که دیدید تعدادی دختر دارن از خنده غش و ضعف میرن بدونید که کارشون فقط برای تظاهر و جلب توجه چون: بر عکس ما پسرا هیچ دختری نیست که برای یه دختر دیگه اونقد جذاب و شیرین سخن باشه که طرفشو به غش و ضعف بندازه .در ضمن ما پسرا چون خیلی شورشو در اوردیم دیگه حتی بابا ننه هم رو مسخره میکنیم و می خندیم اما دخترا این جوری نیستن و هیچ وقت هیچ دختری نتونسته یه دختر دیگه رو از ته دل بخندونه! آخرین دختری که تونست یه دختر دیگه رو بخندونه وقتی بود که پدربزرگ پدر جد من رفت واسه زنش هوو اورد و چون این دو تا خیلی از هم بدشون میومد وقتی که یکیشون مرد اون یکی از ته دل خندید! پس نتیجه میگیریم که خنده دخترا یعنی اینکه خواهش میکنم استدعا دارم یکی بیاد mind من رو بزنه!البته ما منظورمون به همه دخترا نیست ما منظورمون دخترایی هستند که جوامع بشری رو زیر سوال میبرند امیدوارم با مطالبی که نوشته میشه دخترای گل از دست ما ازرده خاطر نشوند نویسنده : نویدمحمدی
کشش بین دختر و پسر، این میل و نیاز طبیعی...، امانت خدا در وجود ماست، اونــایـــی که بـاوفـا و امـانـتــدارند تـا زمان ازدواج صبـر می کنند، اونـوقـت این امانت دیگه امانت نیست هدیه است جهت وجود عزیز جوانی که حراج این و اون نبــوده. نویسنده : نویدمحمدی
سلام نویسنده : نویدمحمدی
باور کنین اصل محبت و صمیمیت تو زندگی واقعی و شیرینه متاهلیه
منتها باید براش مایه بذارین و کم کاری نکنین
از مجردی شروع کنین تا...
اگه متاهلیم خیلی هوای خودمونو وهمسرامونو داشته باشیم
اگه مجردیم خیلی خیلی هوای خودمونو داشته باشیم هرچه آدم تو مجردی پاکتر و پاکتر باشه زندگی متاهلی بهتری داره نویسنده : نویدمحمدی
پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی استاین آخرین شکایت من با زبان شعر از خاطرات کهنه ی بر یاد ماندنی است این آخرین عبور من از کوچه باغ عشق با یک بغل حکایت غمناک و خواندنی است این آخرین غروب غم آلود سرنوشت بر ساحل غریب و مِه آلود غربت است یک روز می رسد که از این سردیِ فراق بر سینه ات سیاهی ی زنگار حسرت است نه، من دوباره پند و نصیحت نمی کنم جایی برای حرف و حدیثی دوباره نیست اما فقط نصیحت آخر، شنیده ای! "در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست" گفتم بدان که شعر جدایی نگفته ام حرمت بدار عقده ی دل بی صدا بگو با یاد روزهای خوش آشنا شدن "با یار آشنا سخن آشنا بگو" باور نمی کنی که دلم غرق عشق توست شب ها دگر به یاد تو خوابم نمی برد کافر مشو به پاکی ی احساسمان شبی "آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد" رؤیا ندیده ام به خدا شعر حاجت است من ترک واژه های مکدّر نمی کنم چشم سیاه و زلف پریشان بهانه نیست "صد بار توبه کردم و دیگر نمی کنم" یادش به خیر قصّه ی آن روزهای دور حالا ببین زمانه که با عشق ما چه کرد می بینم آن شبی که به یاد گذشته ها "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" ************************ این بود آن حکایت من با زبان شعر ای دوستان خلاصه شنیدید راز من با این صفای خاطر و احساس بنگرید "با من چه کرد دیده ی معشوقه باز من" چندی گذشت در تبِ بی رنگِ خاطرات این نامه هم به گوش نگارم اثر نکرد من ماندم و تمام هوس های رنگ رنگ "دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد" با سنگ عشق آینه ی دل شکسته شد تا اینکه باز شمع دلم شعله ور شود مبهوت شد نگاهِ ترِِِ مِه گرفته ام "یارب مباد آنکه گدا معتبر شود" بشکن نترس، قلب من از جنس شیشه است باید دگر که عشق تو با من چِها کند "ساقی به جام عدل بده باده تا گدا غیرت نیاورد که جهان پربلا کند" بشکن دوباره جام نگاهم شکستنی است سیلاب اشک های من انگار دیدنی است بشکن دوباره بال مرا تا به خاطرت پرواز، زنده بماند پرنده مردنی است نویسنده : نویدمحمدی
10 توصیه از یک بزرگمرد ...منتظر باش ، متوقف نباش نویسنده : نویدمحمدی
آسمان می بارد و من هوای نوشتن در سر دارم. هوای سرودن و گریستن... می خواهم حرف بزنم، می خواهم با تو حرف بزنم: از آن صندلی خالی، از تاریکی و نهایت شب، از رفتن تو... چقدر زود باور می کنیم که شناخته ایم.. عجب زمانه ای! روزگاری آدم هایی پیدا می شدند که تمام عمر عاشق می ماندند. چه حوصله ای! خوشا به حال ما که با چند قدم، از روی همه چیز رد می شویم!!!!! مثل تو که _ شاید هم بی اختیار _ همراه آن رودخانه رفتی و آب روانی شدی تا در این دره ی تنهایی، تنهایی ات را تنهاز زمزمه کنی... اما... تنهایی هم از نفس افتاد و بر نگشتی. رفتی اما، رفتن تو، مرا از من باز نگرفت. مرا به رویای خودم کوچاند. به همان صندلی خالی که از آن توست و تاریکی شب: خوب می دانی چه بروی، چه بنشینی، باز هم ماه آسمانم خواهی بود و من! هر کجا که بروم این آسمان بالای سرم را با خودم خواهم برد. مثل این شب بارانی، مثل دلم که از یاد تو سرشار است. نه! زندگی را جور دیگری نمی خواهم، تو را جور دیگری نمی خواهم. این زندگی چنان جاریست که دیوانه ام می کند و تو آن چنان با این زندگی یکی شده ایی که خوب می دانی ریشه این احساس از کجا آب می خورد. اما... با تو باید از سر حد حرف هم گذشت... تماشای مهتاب هزاران بار بهتر از سیاه کردن این برگ سفید!! نویسنده : نویدمحمدی
من سلامت میکنم نه به دنبال جوابش نیستم اما صدایت میکنم چهره در چهره به چشمانت نگاهی میکنم عشق را تزریق در رگهای جانت میکنم با تمام بلبلان من همکلامت میکنم در کنارت مینشینم تا که حالت را بپرسم دستهایم را به گرمی می فشاری تا نگاه مهربانت اتش لطف و صفایت را درون لحظه هایم میگذاری نویسنده : نویدمحمدی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ مادر |
شناسنامه v پارسی بلاگv پست الکترونیک v RSS v Atom v
نویسندگان وبلاگ : نویدمحمدی[46] باعرض سلام خدمت شما کاربر عزیزبنده وحیدثابت پوروبه همراه دوست عزیزم نویدمحمدی برای بوجودآوردن فضایی دل نشین وادبی وسخنان تاثیرگذاری از بزرگان علم روانشناسی تصمیم به راه اندازی این وبلاگ گرفتیم وامیدواریم مطالبمون باعث آزرده خاطری کسی نشه شما هم میتونید بانظرات خودتون ما رو در این امرهمراهی کنید. تلفن:09394928137
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
template designed by Rofouzeh |