مصاحبه با هدیه تهرانی
میدانم که اصلا اهل مصاحبه نیست، شاید دو سال یکبار با یک مجله تخصصی سینمایی مصاحبه کند، آن
هماز آن مصاحبههای تخصصی و پرنکته. دست کم ماهی دوبار با او صحبت میکنم اما چون اولینبار است کهبا او تماس گرفتم گفت: «اهل مصاحبه نیست» دیگر برای مصاحبه و چاپ گفتگو از او وارد صحبت نمیشوم.بسیار مهربان و فروتن است و اگر در زمان تماسهایم خبر تازهای باشد به طور کامل در اختیارم میگذارد.تلفنش هیچگاه روی منشی نیست، هر لحظه که بخواهی میتوانی شمارهاش را بگیری و سوالاتت رابپرسی، برعکس خیلیها که «غوره نشده مویز میشوند» اصلا اهل کلاس گذاشتن نیست، اما جاذبههایخاص خودش را دارد با منطقی که در خیلیها پیدا نمیشود. چند روزی بود که قصد داشتم با او تماسبگیرم و یکبار دیگر با آنکه امیدی نمیرفت که بپذیرد او را دعوت به یک گفتگوی متفاوت بکنم.
ششم خرداد ماه با او تماس گرفتم، چندبار پیغام این بود که مشترک مورد نظر در دسترس نیست. به یاد اینسوپراستار برتر زن سینمای ایران پس از انقلاب افتادم که چگونه با فیلم «سلطان» مسعود کیمیایی، چهرهشد و پس از آن در هر فیلمی بازی کرد، فروش آن فیلمهااز قبل تضمین شده بود. او در تمام وادیهایهنر مورد احترام همگان قرار گرفته است، او انسانی خیر است که تا میتواند به مردم کمک میکند و ازغرور بیزار است، اما چه افسوس که جامعه ما طوری است که تا کسی به درجهای از شهرت میرسد انواع واقسام شایعات پشت سر اوست. اما هدیه تهرانی با یک سیاست خاص با تمام آنها مقابله کرد، و چه خوب هممقابله کرد. گر چه میدانم قلبش از این حرف و حدیثها به درد آمده است و در همین حال بودم که صدایتلفن به صدا درآمد و از آن طرف گوشی شنیدم، بله... بله...
_سلام خانم تهرانی، حالتان خوب است؟ چه خبر؟
تهرانی: سلام، ممنونم، شما خوب هستید، خسته نباشید
_متشکرم، هم برای رفع دلتنگی بود که تماس گرفتم هم برای یک خواهش، اول از همه بفرمایید چهخبر؟ کار جدیدی ندارید؟
تهرانی: نخیر، هنوز زندگی میکنیم.
_امیدوارم همیشه با خوشی زندگی کنید. راستی چند تا از نشریهها خبر زده بودند که شما قرار است درفیلم جدید مهران مدیری بازی کنید درست نوشتهاند؟
تهرانی: نخیر، اصلا چنین خبری صحت ندارد، مثل همیشه.
_با آنکه میدانم نظرتان راجع به مصاحبه مثبت نیست، اما بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم جسارتامیخواهم دعوتم را برای گفتگو با خانواده سبز که پرتیراژترین نشریه ایرانی در دنیاست، بپذیرید.
تهرانی: شما که میدانید من مصاحبه نمیکنم
_اجازه بدهید من یک توضیحاتی بدهم، ببینید شما پرطرفدارترین هنرپیشه زن در ایران هستید و بسیارمحبوب، خیلیها دوست دارند درباره شما بیشتر بدانند، اینکه هدیه تهرانی که برای دیدن فیلمهایشمیروند، چهطور آدمی است؟ با نظراتش آشنا شوند، من کلی سوال دارم که شاید بعضیها واقعا جوابداشته باشند.
تهرانی: (میخندد و میگوید) من سوالهایی که جوابش به درد مردم و به قول شما طرفدارانم میخورد راپاسخ دادهام فکر نمیکنم حرف نگفتهای برای چاپ در نشریات داشته باشم.
_ببینید درست است که دانستن یا ندانستنخیلی از چیزها درباره شما و انسانهایی باموقعیتهای مشابه شما، شاید به درد کسی نخورد وفرقی نکند ولی خیلیها واقعا دوست دارندبدانند در پس افکار شما چه میگذرد؟ اینکه شمادر موقعیتهای مختلف احساسی مثلا وقتی غمگینیا شاد هستید چه میکنید و روحیاتتان چطوریاست؟
تهرانی: آخر چه فرقی میکند، این چه مشکلیرا میتواند حل کند؟ من کلا آدمی هستم کهرغبت به مصاحبه ندارم. واقعا به نظر شما درزندگی مردم فرقی ایجاد میکند که من چگونهزندگی میکنم و چه چیزهایی را دوست دارم؟
_چه بگویم، ولی خیلیها هستند که از شماالگو میگیرند، فکر نمیکنید اگر این الگو گرفتنهمراه با شناخت کافی باشد بهتر است؟ با دانستناین مسائل و چاپ در مجلهای که بدون اغراقبیشترین تعداد مخاطب را دارد خیلیها به تصوردرستی میرسند شاید طرفدارانتان بیشتر شوند وشاید بعضیها با شناخت کامل دیگر از شما الگونگیرند، از این دو حال که خارج نیست؟
تهرانی: ببینید، این به نظرم جالب نیست کهکسی از من الگو بردارد، چرا که هر کسی جایخودش زندگی میکند و هر شخصی تحت یکسری شرایط خاص خودش زندگی میکند وروحیات خاص و فردی خودش را دارد. و در یکمحیط متعلق به خودش رشد کرده، آدمها که نبایدخودشان را شبیه به هم کنند. بالاخره آدم یکنوع موزیکی را دوست دارد، یک رنگی را دوستدارد، یک وقتهایی غمگین است یک مواقعی شاداست، تفریحات مورد علاقه خودش را میکند وراه زندگیاش را بسته به شرایط و اهداف خاصخودش ترسیم میکند. اصلا این درست نیست کهمن چون فلان رنگ را دوست دارم فلانطرفدارم بیاید و علاقه خودش را به رنگ دیگریرها کند و طبق عقاید من پیش برود. هر کسی بایدشخصیت مستقل خودش را داشته باشد و در جایخودش زندگی کند. مگر فلان طرفدار عزیز من،در محیط حالا خوب یا بد زندگی من، روزگارمیگذراند که بخواهد مثل من زندگی کند؟
محیطی که من در آن رشد کردهام و دیدگاهمن نسبت به زندگی با محیط و دیدگاه و شرایط همه آدمها یکی نیست ،منظورم این نیست که برتراست، یعنی اینکه هر کسی باید جای خودشزندگی کند.
از طرفی اگر مردم ما واقعا آدمهای الگوپذیریهستند ما آن قدر مردان بزرگ در تاریخسرزمینمان داریم که میتوانند الگوهای کاملیباشند. سرزمین ما سرزمین مردان بزرگخداست. من دارم در این حرفه فعالیت میکنم وآدمی هستم مثل بقیه آدمها با یک سری علایق وافکار خاص خودم. چون من به یک کاری و یکنوع موزیکی با روحیات خودم علاقه دارمدیگران که نباید مثل من باشند، اصلا نباید اینالگوپذیری غلط و افراطی را ایجاد کنید و کاشمن عقیدهام چیز دیگری بود که میتوانستمخواستهتان را برآوده کنم.
_درست میگویید، اما با این همه، دانستنخصوصیات شما مورد علاقه مردم است، همانمردمی که از بچه کوچک گرفته تا انسانسالخورده به دیدن فیلمهایتان میروند. خودشیک جوری کنجکاوی است، خودتان وقتینوجوان بودید و هنوز بازیگر نشده بودید طرفدارهیچ هنرمندی نبودید؟ دوست نداشتید درموردش بیشتر بدانید؟
تهرانی: چرا طرفداراش بودم ولی این دلیلنمیشد که بخواهم از زیر و بم زندگی کسی آگاهشوم، چون بالاخره هر کس به یک نوعی زندگیمیکند، دیگر غیر از این است؟
_گفته شما متین، ولی مگر چه ایرادی دارد کهمردم بیشتر درباره شما بدانند؟
تهرانی: ایرادی ندارد ولی خب خیلی ازآدمها مثل من دوست ندارند در مورد مسائل وزندگی شخصی خود حرفی بزنند، مگر میشودکسی را به زور مجبور به کاری کرد؟
_نه، خدای نکرده قصدم جسارت نبود، اما...
تهرانی: اما وقتی تفاوتی در هیچ بعدی اززندگی دیگران بوجود نمیآورد چه نیازی بهگفتنش هست؟ من تا به حال چند مصاحبه بیشترنداشتم که درباره آن چیزهایی که باید میگفتم،گفتم. قطعا به قول شما طرفدارانم همهخواندهاند، پس از آن طرف هم نیازی به تکرارکردنشان نیست.
_اما خب، بچهای حدودا ده ساله کهنمیداند پلان و سکانس و دکوپاژ و زاویه دوربینچیست، ولی طرفدار شماست ودلش میخواهددرباره شما بداند و حرفهای شما را بخواند، باخواندن آن مصاحبههای تخصصی که چیزیبارش نمیشود و این مقوله آدمهای بزرگتر وخیلی از جوانان را هم دربرمیگیرد همینهاهستند که به سینما میروند و از فیلمهای شماحمایت میکنند.
تهرانی: من از همه این آدمها سپاسگزارم، ولیمعتقدم آدم باید حرفی برای گفتن داشته باشد کهبه یک دردی بخورد، آیا اگر آن بچه ده سالهبداند که من چطوری زندگی میکنم و به چهچیزهایی علاقه دارم، روند خاصی را درزندگیاش پیش میگیرد؟ نه، تغییری ایجادنمیشود. من دارم در سینما فعالیت میکنم ومعتقدم باید درباره سینما حرف بزنم، که میزنمپس باید مردم متقاعد شوند و قطعا میپذیرند کهگفتن اینگونه حرفها تاثیری در زندگیشان ندارد.اما اگر از آن طرف شما میخواهید بگویید بهعنوان یک خبرنگار توانستید با هدیه تهرانیمصاحبه کنید قضیهاش جداست
اینکه شما برخلاف میل یک نفر او را وادار بهگفتگو کنید و برخلاف عقیدهاش مجبورش کنید کهمصاحبه کند، دلیل برتوانایی شما نمیشود، منمطمئنم شما خیلی هم خبرنگار فعال و خوبیهستید ولی وقتی من دوست ندارم جزئیاتزندگیم را برای همه باز کنم و شما اصرار کنید و بعدمن را مجبور کنید، نشان از قدرت شما نیست، البتهاین نظر من هدیه تهرانی است و خیلیها هستندکه واقعا دوست ندارند راجع به خیلی چیزهاحرف بزنند. من به حرفهام و مردمی که مرا موردلطفشان قرار میدهند علاقه دارم و عشقمیورزم ولی نباید که آزار ببینم. باور کنید مناینطوری راحت ترم و میدانم که شما هم فقطلطف دارید.
_بحث جالبی بود اگر موافق باشید صحبتهایشما را در مجله منتشر کنیم تا طرفدارنتان نظرتانرا درباره مصاحبه بدانند و فکر نکنند ما بیتوجهیمیکنیم.
تهرانی: ایرادی ندارد، به هر صورت برای شماآرزوی موفقیت و سلامتی دارم و شاید به زودیحرفهایی نگفته و از در رابطه با جنبههای دیگری باخانواده سبز در میان بگذارم.
_لطف میکنید، راستی چرا با نشریاتی کهدرباره شما اخبار کذب و مصاحبههای خیالیمنتشر میکنند برخورد نمیکنید؟
تهرانی: نیازی نمیبینم، بالاخره مردممیفهمند و دلیلی ندارد که وقتم را صرف مسائلبیارزشی که ارزشی ندارد بکنم. بالاخره تاکیمیتوانند دروغ بنویسند و شایعهپراکنی کنند؟
من کار خودم را میکنم و وقتی فیلهایم اکرانمیشود و مردم میروند و میبینید. بالاخرهدست همه رو میشود.
_به هر صورت از اینکه این فرصت را دراختیار ما گذاشتید و ما را از نظرتان مطلع کردیدممنونیم. برایتان آرزوی خوشبختی، موفقیت وسلامتی توام داریم.
تهرانی: من هم همینطور.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ