خدمات وبلاگ نویسان جوان

فال عشق

داستان نیاز به همدم - عشق و دوستی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق و دوستی


لینک دوستان

مرکز آموزشی نرم افزار ها به زبان پارسی
اصولی رایانه

لوگوی دوستان





تعداد بازدید

v امروز : 52 بازدید

v دیروز : 30 بازدید

v کل بازدیدها : 117857 بازدید

مطالب قبلی

پیامکهای توپ توپ
البوم عکس
داستان های کوتاه
آموزش
عکس های مهناز افشار
مصاحبه بابهترین بازیگران ایرانی
حوادث
اسفند 1387
فروردین 1388
تادوست داشتن است چراعشق؟؟ حتما ببینید
جدول لیگ برتر تا هفته هشتم
اخبار پرسپولیس در آستانه دربی
گلزنان لیگ تاهفته هشتم
شهریور 1387
دنیای عکس دختر!!!بیاتوکیف میکنی
شب اول عروسی
خودارضایی در جوانان
تجربه های نامزدی
10کلمه جدید برای جذب زنان
آموزش روابط زناشویی
زن چیست؟/
خصوصیات پسرها از14سالگی تا 28سالگی
درباره دلنوازان
شباهت دختر وپسرهای ایرونی(جالب)
دردستشویی با موبایل حرف نزن...
عکس از پارتیهای دخترانه
کدچت برای وبلاگ

87/4/14 :: 1:48 صبح

زن بی زن :زنو میخوای چکار

راستش نمیدونم ما بچه به قول شما سوسول ها! هم چرا ماه رمضان آدم می شویم! برای همین هفته پیش ننوشتم. یعنی نشد که بشه! اما یه اتفاقی ایندفعه برای خودم افتاد که ان شالله برای هیچ کدومتون نیوفته! درسته که دفعه قبل جریان یونولیت و گفتم و بی محلی خودم و به اون جنس مخالف! اما اینطوری ها هم نیست . ما هم دل داریم به جان خودم! نمیدانم شما هم اینطوری می شوید یا نه. بعضی وقتها آدم دلش می خواهد که یکی را داشته باشد (بدون توضیحات کلیشه ای و اینکه همزبونش باشه و دلدارش و پیشش تنها نباشه و اینا) همسرش باشه! اصلا هم ربطی به ماه رمضون و محرم و عید و اینا نداره . من بعضی وقتها اینقدر دلم یه جوری میشه نمیدونم شما میگید قیلی ویلی یا هرچی. اما یه جور دلتنگی عجیب، یه تنهایی سنگین اونم درست وقتهایی که دور و برت رو هزارتا آدم جور واجور گرفتند! پریروز منم اینجوری شدم! آی دلها بسوزه! تنها هم بودم اساسی دست به دعا برداشتم و بلند بلند گفتم ای خدا چی می شد ما هم یکی رو داشتیم قربون صدقمون می رفت ما هم قربون صدقش میرفتیم! ماه رمضون شیطون و زنجیر می کنن دل آدم که آزاده! آقا من دلم گرفتههههههههههه اصلا یکی و میخوام فقط باهاش حرف بزنممممممممم. چشمتان روز بد نبیند رفقا! من که بیست سالی یه بارم اینجوری با صدای بلند دعا داد نمیزدم! ایندفعه زدم! و در همین حین از شانس بی شعور ما، مامانم از خونه مادربزرگه برگشت و در و باز کرد و گفت چشمم روشن! یه ترمه رفتی دانشگاه، هنوز هیچی نشده واسه من زن میخوای؟ تصور کنید قیافه ما رو که بیست سال زحمت کشیده بودیم به مامانه بفهمونیم که کا بچه مثبتیم! در همین حین که قلب مبارک افتاده بود توی جورابمون! و زبونمون هم چکه می کرد، نمیدونم از کجا این فکر افتاد تو سر خاک بر سرمون که ای بابا داشتم تمرین تئاتر میکردم واسه گروه تئاتر دانشگامون! شما هم چقدر سوء زن دارید ها! اصلا تا به حال دیدی من از این حرفهای غیر اخلاقی بزنم؟ ازدواج کجا بود مادر من؟! دهن من هنوز بوی اون شیر پاک شما رو میده که یکی درمیون با شیر خشک خوردم! خلاصه کنم اینکه آقا یه نمایشی چیزی سراغ ندارید ما بیایم یه سکانس الکی بازی کنیم، آخه مادرمون بد جوری گیر داده که من باید اجرای تو رو رو صحنه ببینم! هان؟ دارید؟ ندارید؟


لیست کل یادداشت های این وبلاگ


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS v
 Atom v

درباره خودم

عشق و دوستی
مدیر وبلاگ : وحید ثابت پور[147]
نویسندگان وبلاگ :
نویدمحمدی[46]

باعرض سلام خدمت شما کاربر عزیزبنده وحیدثابت پوروبه همراه دوست عزیزم نویدمحمدی برای بوجودآوردن فضایی دل نشین وادبی وسخنان تاثیرگذاری از بزرگان علم روانشناسی تصمیم به راه اندازی این وبلاگ گرفتیم وامیدواریم مطالبمون باعث آزرده خاطری کسی نشه شما هم میتونید بانظرات خودتون ما رو در این امرهمراهی کنید. تلفن:09394928137

لوگوى وبلاگ

عشق و دوستی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس